با تغییر دیدگاه، شاد باشید و زندگی‌تان را از نو بسازید/فروش برند

تاریخ : 1348/11/10 نویسنده :admin3 بازدیدها : 542 موضوع : مقالات برند



شاد بودن چگونه به دست می‌آید؟ آیا می‌دانید ناراحتی، نوعی بیماری است که به‌سرعت در محل کار و زندگی شخصی شما در حال رشد است؟ آیا می‌دانید کیفیت خوشحالی شما در این نقطه از زندگی با طرز فکر خاصی تعیین می‌شود که در یک دوره زندگی داشته‌اید و بر توسعه فردی شما اثر دارد؟
تبدیل شادی به یک انتخاب، تمام چیزی است که در مورد آن سخن می‌گوییم. مهم نیست شرایط زندگی شخصی و حرفه‌ای شما چیست، با انتخاب طرز فکر فعلی‌تان می‌توانید نگرش خود را تغییر و میزان رضایت کلی خود را افزایش دهید. زمانی به‌طور کامل احساس قدردانی می‌کنید که خلق‌وخویی که در همین لحظه دارید بر نحوه برخورد شما با اتفاقات آینده تأثیر بگذارد.
شما می‌خواهید انتخاب‌هایی داشته باشید که کمک کند تا حال بهتری داشته باشید، نه حال بدتر. این کلید اصلی داشتن یک زندگی موفق و شاد است. یادتان باشد وقتی تغییر فکر اتفاق می‌افتد، زندگی شما تغییر می‌کند.
بسیاری از مراجعانم از من به‌عنوان «تنظیم‌کنندة نگرش» یاد می‌کنند؛ زیرا من به افراد کمک می‌کنم تا متوجه شوند چطور می‌توانند ضمن لذت‌بردن از روند، نگرش و طرز فکر موردنیاز را برای موفقیت در تمام سطوح زندگی به‌دست بیاورند. نکتة کلیدی اینجاست: «ضمن لذت‌بردن از روند». متأسفانه این روزها، لذت چیزی است که مردم آن را کنار می‌گذارند؛ به‌ویژه زمانی که تغییری رخ می‌دهد و برای بازسازی خود و رسیدن به اهداف جدید تحت فشار هستند و هیچ‌چیز طبق برنامه‌ریزی پیش نمی‌رود.
اکنون بیش از هر زمان دیگر، افراد در ایجاد تعادل در زندگی مشکل دارند. به نظر می‌رسد که زمان کافی برای انجام همه کارها وجود ندارد. در این شرایط سطح استرسِ طاقت‌فرسا و شک به خود، خشم، تردید، ترس و مجموعه‌ دیگری از احساسات منفی می‌توانند ذهنیت خطرناکی ایجاد کنند. افراد بدون آگاهی از این موضوع، خود را از لذت محروم می‌کنند و توانایی خندیدن و تفریح در مواقع لازم را از دست می‌دهند.
نکته بسیار شگفت‌آور این است که افرادی هستند که باور دارند: «اگر حین کار احساس لذت کنید، یعنی کار خود را به‌درستی انجام نمی‌دهید». این طرز فکر مزخرف است. واقعیت این است که اگر از کار خود لذت ببرید، همه افراد سود می‌برند. شما می‌توانید هر زمانی این نکته را به خود ثابت کنید. این نکته در همه جنبه‌های زندگی درست است.
فرقی نمی‌کند چه کسی هستید یا چه کاری انجام می‌دهید، اگر از این روند لذت می‌برید، به نفع شماست تا به نتیجه‌ای که می‌خواهید برسید. بدیهی است که آگاهانه شادی را انتخاب می‌کنید، اما شرط می‌بندم زمانی که اهداف کوتاه‌مدت یا بلندمدت خود را یادداشت می‌کنید،
منظور فقط تلاش برای رسیدن به هدف خاص نیست، بلکه منظور زندگی شما به‌طورکلی است؛ یعنی تمام فعالیت‌های روزمره که زندگی شما را شکل می‌دهد؛ از مرتب‌کردن لباس‌های خشک‌شده تا خرید مواد غذایی، غذادادن به نوزاد و چرت‌زدن؛ به عبارت دیگر، «روند» زندگی شماست.
اگر انتخاب شادکامی امری بسیار بدیهی است، شاید از خود بپرسید که چرا به خاطر سپردن انجام دائمی آن این‌قدر سخت است؟ سؤال بجایی است و اینجا پاسخی است که ممکن است شما را شگفت‌زده کند؛
شور ورزشی اوایل دهه ۸۰ این عبارت را همراه خود داشت «بدون رنج هیچ موفقیتی به‌دست نمی‌آید» و فرهنگ آمریکایی به‌سرعت آن را در تمام ابعاد زندگی خود به کار بست. دیوید موریس در سال ۲۰۰۵ در مجله ساینتیست نوشت: «این عبارت یک حکایت کوتاه مدرن آمریکایی است که به‌طور خلاصه داستان قهرمانی را بیان می‌کند که راه موفقیت را در سختی‌ها می‌بیند.»
این طرز فکری بود که تا امروز هم ادامه پیدا کرده است که اگر خوش بگذرانید، چیز ارزشمندی را به‌دست نمی‌آورید. دوباره می‌گویم که مزخرف است. اشتباه نکنید. من طرفدار این نیستم که همه افراد کل روز بنشینند و از آنچه دارند راضی باشند.
من پیشنهاد می‌کنم که نه‌تنها سخت‌کوشی خوب است، بلکه این حق شماست که از هر گامی لذت ببرید که به سمت رسیدن به هدفتان برمی‌دارید. اگر به‌طور مداوم تصمیم می‌گیرید از هر هدفی لذت ببرید که می‌خواهید به آن برسید، به‌احتمال زیاد راحت‌تر و سریع‌تر به آن خواهید رسید.
بنابراین، باید از افکار و ذهنیت‌های خود آگاهی داشته باشیم و در زندگی برای خود سعادتمندی خلق کنیم. باید کوشا باشیم و به خود یادآوری کنیم که فشار دائم برای دستیابی به اهداف حرفه‌ای و شخصی دلیلی برای لذت نبردن از مراحل در طول مسیر تا رسیدن به هدف نیست.
من پیوسته از شیوه‌های مختلف افراد برای انکار فرصت شادکامی در لحظه تعجب می‌کنم. در عوض، آن‌ها در معرض تفکر خطرناکی قرار می‌گیرند که شانس شاد بودن آن‌ها را کاهش می‌دهد. آن‌ها با تکرار و پذیرفتن اظهارات منفی ازجمله «وقتی خانه بخرم، استرس کمتری خواهم داشت و لذت می‌برم»، «وقتی بازنشسته شوم، شادم»، «اگر درآمد بیشتری داشتم، خوشبخت بودم» احساس شادکامی را به بعد موکول می‌کنند.
وقتی می‌گویم همیشه قبض‌هایی برای پرداخت و وسایل گران‌قیمتی برای تعمیر در خانه وجود دارد، به من اعتماد کنید. مشکلات پیش‌بینی‌نشده اتفاق می‌افتد و پروژه‌های کاری به‌سرعت جایگزین مواردی می‌شوند که شما را تحت‌فشار قرار می‌دهند. عبارت‌هایی که بر کمبودهای حال حاضر شما تمرکز و شادکامی را در اتفاقات آینده پیش‌بینی می‌کنند، فرصت لذت‌بردن از لحظه را نابود می‌کنند.
افراد زیادی وجود دارند که بلیت ورود به سرزمین شادکامی را نگه داشته‌اند و منتظر رسیدن زمان مناسب هستند. صبر کنید. بهتر است به خودتان فرصت استراحت بدهید. این کار مخالف عقل است. چرا منتظر موقعیت‌های خوب باشیم؟ چرا همین حالا آن‌ موقعیت‌های خوب را نداشته باشیم؟ در حقیقت، همین حالا تنها زمانی است که اتفاق خوبی می‌تواند رخ دهد. اتفاق‌های خوب نمی‌تواند در گذشته یا آینده رخ دهد.
هدف‌گذاری کنید، روتین روزانه‌ خود را داشته باشید، با اتفاقات غیرمنتظره مدارا کنید و با این حال انتخاب‌های آگاهانه‌ای را برای لذت‌بردن هنگام انجام این کارها داشته باشید. افرادی که مدام از این روند لذت می‌برند، نه‌تنها از مزیت‌های رسیدن به هدف برخوردار می‌شوند، بلکه احساس شادکامی و قدردانی از نوع رسیدن به آن را دارند. به نظر من این موفقیت نهایی است.
ممکن است فکر کنید «خب اگر مجبور باشم به چیزی که می‌خواهم برسم تا شاد باشم، چه می‌شود؟ بعضی چیزها ارزش صبر کردن ندارند.» درست است که بعضی چیزها ارزش صبر کردن دارند. کارامل ته بستنی گردویی است، اما لزوماً باعث شادکامی شما نمی‌شود. نمی‌توانید منتظر شادکامی بمانید. مطمئناً وقتی به هدف برسید، خوشحال می‌شوید. شما وظیفه خود را انجام داده و پاداش آن را هم گرفته‌اید. دوباره زندگی خوب است. حالا می‌توانید آرام باشید و از زمان استراحت خود لذت ببرید، درست است؟
متأسفم ذهنیت شما را خراب کردم، اما شاید این‌طور نباشد. چیزی که درواقع تجربه می‌کنید شادی نیست، بلکه احساس آسودگی موقت است. آسودگی خوب است و قطعاً اثر جانبی شادکامی است که مورد پذیرش قرار می‌گیرد و احساس خوبی دارد، اما ماندگار و شادکامی واقعی نیست. در مدت کوتاهی با رسیدن به خواسته قلبی خود، ذهنیت محتاج، مشتاق و هیجان ناشی از آن کم می‌شود.
اینجا نقطه‌ای است که ذهنیت قبلی بازمی‌گردد و چرخه شروع می‌شود و موجب تبدیل تلاش برای دستیابی به شادکامی بی‌ارزش می‌شود، پس از آن دست بکشید. می‌توانید فکر کنید: «خب، تجربه خوبی بود. من به هدفم رسیدم و پولی را دارم که می‌خواستم»، اما به دلایلی هیجان از بین رفته است.
حالا باید به دنبال چه چیزی باشیم تا دوباره خوشحال شویم؟ وقتی خود را قانع می‌کنید که خوشحالی شما به چیزی وابسته است که باید در آینده رخ دهد، لذت از زمان حال سخت می‌شود. اجازه بدهید نکته‌ای را برای شما روشن کنم: زمان حال مثل یک هدیه است، آن را باز کنید.
چه در خانه مشغول تمیزکردن گاز، پاسخ دادن به تماس‌های تبلیغاتی، مقایسه قیمت برندهای مختلف کره بادام‌زمینی یا آماده‌کردن تبلیغ برای بهبود کسب‌وکار شرکتتان باشید، حق شماست که لذت ببرید. این ممکن است یکی از کلیدهای دستیابی به شادکامی باشد.
بدانید شادکامی مثل آزادی بیان و رأی دادن، حق شخصی شماست. برای من عجیب است که اغلب ما قوانینی برای اطمینان از عدم نقص حق شادکامی‌مان توسط افراد وضع کرده‌ایم، با این حال اغلب خود مانع از احساس شادکامی در زندگی می‌شویم.
وقت تغییر ذهنیت فعلی به ذهنیت شادتر است. این انتخاب و مسئولیت شماست. وقت آن است که توجه و طرز فکر خود را به‌جای چیزهایی که در زندگی راهگشا نیستند، بر چیزهای حل‌کننده زندگی‌تان متمرکز کنید. همیشه بابت چیزهایی که دارید سپاس‌گزار باشید. هر روز، در طول روز، به‌جای دشنام به چیزهایی که زندگی به شما نداده است، بابت چیزهایی که دارید شکرگزار باشید.
زندگی را یک بازی در نظر بگیرید. کودک درون خود را رها کنید و از زندگی لذت ببرید. بدانید حس شوخ‌طبعی شما چشم‌انداز شماست، انتخاب شما در مورد نحوه مواجهه با چیزهایی است که زندگی هر روز در برابر شما قرار می‌دهد.
هر روز، در طول روز، خنده را درون خود و اطرافتان پیدا کنید. زمانی که بتوانید این خصوصیات را درون خود پرورش دهید، نه‌تنها شادکامی را جذب می‌کنید، بلکه خود شادکامی می‌شوید و شادکامی بخشی از شما می‌شود و هر جا می‌روید، آن را با خود می‌برید.
اعلامیه استقلال جست‌وجوی شادکامی را تضمین می‌کند. شاید باید این‌گونه خوانده شود: «زندگی، آزادی و شادکامی جست‌وجو». حالا این طرز فکری است که باید به آن پایبند باشید.

۹ عادت بد که به نارضایتی و دوری از شادکامی منجر می‌شود

تقریباً هر کاری که در زندگی انجام می‌دهیم برای به‌دست آوردن یا حفظ شی است؛ وضعیت دشواری که در آن احساس خشنودی، رضایت و حتی سعادت می‌کنیم.
با وجود این، تعریف شادکامی می‌تواند سخت باشد. از سوی دیگر، تعریف نارضایتی راحت است. وقتی با آن مواجه می‌شوید باخبر هستید و دقیقاً می‌دانید چه زمانی شما را احاطه کرده است.
خوشبختی کمتر از چیزی که فکر می‌کنید به شرایط زندگی ربط دارد. تحقیقی در دانشگاه ایلینویز نشان داد افرادی که بیشترین درآمد را دارند (سالیانه بیش از ۱۰ میلیون دلار)، تنها کمی شادتر از افرادی هستند که برای آن‌ها کار می‌کنند.
شرایط زندگی ارتباط چندانی با شادکامی ندارد؛ زیرا شادی تا حد زیادی تحت کنترل و نتیجه عادات‌ و طرز فکر شماست. روان‌شناسان دانشگاه کالیفرنیا که به مطالعه شادکامی، پرداختند متوجه شدند که ژنتیک و شرایط زندگی تنها ۵۰ درصد در شادی فرد نقش دارد و بقیه آن مربوط به خودتان است.
نارضایتی می‌تواند شما را غافلگیر کند. بخش زیادی از شادکامی‌تان با عادت‌های شما (در فکر و عمل) مشخص می‌شود که باید به‌دقت کنترل کنید تا مطمئن باشید عادت‌ بد شما را غرق مشکل نمی‌کند.

۱٫ خودداری از ابراز احساسات

یکی از تصورات غلط درباره هوش عاطفی این است که این هوش به سرکوب احساسات و عدم ابراز آن‌ها مربوط می‌شود. حقیقت این است که احساساتی وجود دارد که افراد با هوش عاطفی بالا به آن اجازه برون‌ریزی در ایمپالس را نمی‌دهند، البته به این معنی نیست که آن احساسات بیان نمی‌شوند.
هوش هیجانی به ‌معنای احترام به احساسات خود است. تنها در این صورت می‌توانید این احساسات را به شیوه‌ای ابراز کنید که به شما کمک کند، نه اینکه مانع توانایی‌های شما برای رسیدن به اهداف باشد.

۲٫ بی‌حسی ناشی از استفاده افراطی از فناوری

هرکسی این حق را دارد که در تماشای تلویزیون یا کتاب‌خواندن افراط کند. سؤال اینجاست چه میزان زمان را صرف بازی‌های ویدیویی، تماشای تلویزیون، کار با تبلت، کامپیوتر، تلفن همراه و غیره می‌کنید و آیا این باعث احساسی در شما می‌شود یا صرفاً احساس بی‌حسی می‌کنید. وقتی پناه‌بردن شما به این ابزارها منبع دائمی حواس‌پرتی شود، نشانه‌ قطعی این است که شما بیش‌ازحد در دام یک چیز خوب افتاده‌اید.

۳٫ صرف زمان و تلاش زیاد

افرادی که در فقر شدید زندگی می‌کنند، با بهبود شرایط مالی، افزایش قابل‌توجهی در سطح شادکامی را تجربه می‌کنند، اما با درآمد سالیانه بیش از ۲۰ هزار دلار این حس به‌سرعت کاهش می‌یابد.
تحقیقات زیادی نشان می‌دهد چیزهای مادی افراد را خوشحال نمی‌کند. وقتی به کسب چیزهای مادی عادت داشته باشید، به‌احتمال زیاد ناراحت می‌شوید؛ زیرا فراتر از ناامیدی که پس از داشتن آن‌ها حس می‌کنید، متوجه می‌شوید آن‌ها را به قیمت چیزهای واقعی که شما را خوشحال می‌کنند ازجمله دوست، خانواده و سرگرمی به‌دست آورده‌اید.

۴٫ منتظر آینده بودن

گفتن عبارت «من زمانی خوشحال می‌شوم که …» یکی از ساده‌ترین عادت‌های ناخوشایند است که درگیر آن می‌شوید. مهم نیست این عبارت را چطور تمام می‌کنید (ممکن است با ترفیع، دریافت پول یا رابطه جدید تمام شود)؛ چون بیش‌ازحد بر شرایط تأکید می‌کند و شرایط بهتر منجر به شادکامی نمی‌شود. وقت خود را صرف انتظار برای چیزی نکنید که ثابت شده است تأثیری در روحیه شما ندارد، در عوض، به خوشحال‌بودن توجه کنید؛ زیرا هیچ تضمینی برای آینده وجود ندارد.

۵٫ جنگ با تغییر

تغییر بخش اجتناب‌ناپذیری از زندگی است و کسانی که با آن مبارزه می‌کنند به خاطر این است که در تلاش هستند همه‌چیز در کنترل آن‌ها بماند. مشکل این رویکرد این است که مبارزه با تغییر، با ایجاد مانعی بین خود و اقدامات لازم برای بهبود شرایط، کنترل شما را بر روی وضعیت محدود می‌کند.
راه‌حلی که مطرح می‌شود، آمادگی برای تغییر است. این یک بازی حدس‌زدن نیست که دقت خود در پیش‌بینی اتفاقات بعدی بسنجید، بلکه به معنای فکرکردن درباره عواقب تغییرات احتمالی است.
اولین قدم این است که بپذیرید حتی پایدارترین و قابل‌اعتمادترین جنبه‌های زندگی شما کاملاً تحت کنترل شما نیست. افراد تغییر می‌کنند، کسب‌وکارها با فرازونشیب‌های بسیاری روبه‌رو می‌شوند و همه‌چیز به مدت طولانی یکسان نمی‌ماند. زمانی که به خودتان اجازه دهید  با مدیریت تغییر ، تغییرات را پیش‌بینی کنید و در صورت بروز تغییر گزینه‌های خود را بفهمید، زمانی که تغییرات واقعاً اتفاق می‌افتند، از درگیرشدن با احساسات شدید مثل شوک، تعجب، ترس و ناامیدی جلوگیری می‌کنید.
در حالی که به‌احتمال زیاد هنوز این احساسات منفی را تجربه می‌کنید، پذیرش این نکته که تغییر بخش اجتناب‌پذیری از زندگی است به شما این امکان را می‌دهد که منطقی فکر کنید. این موضوع برای بیشترین استفاده از یک موقعیت پیش‌بینی‌نشده و ناخواسته ضروری است.

۶٫ بدبینی

هیچ‌چیز مثل بدبینی نارضایتی را تشدید نمی‌کند. نگرش بدبینانه فراتر از اینکه روحیه شما را خراب می‌کند، به یک پیش‌بینی قابل‌اجرا تبدیل می‌شود. اگر انتظار چیزهای بد را داشته باشید، احتمال دارد که چیزهای بد را به‌دست آورید. این افکار بدبینانه تا زمانی که تشخیص دهید غیرمنطقی هستند، تغییر نمی‌کنند. خود را مجبور کنید به حقایق نگاه کنید و متوجه خواهید شد که به‌اندازه‌ای که به نظر می‌رسند بد نیستند.

۷٫ چشم و هم‌چشمی داشتن

حسادت با خوشحالی ناسازگار است؛ بنابراین، اگر مرتباً خود را با دیگران مقایسه می‌کنید، وقت آن است که این کار را متوقف کنید. در یک تحقیق افراد بیان کردند که با درآمد پایین شرایط خوبی دارند، اما اگر بقیه هم این‌طور باشند. در مورد این تفکر محتاط باشید؛ چون شما را خوشحال نمی‌کند و بیشتر تأثیر منفی دارد.

۸٫ پیشرفت نکردن

از آنجایی که افراد ناراضی بدبین هستند و احساس می‌کنند نمی‌توانند زندگی‌شان را کنترل کنند، تمایل دارند عقب بنشینند و منتظر باشند زندگی برای آن‌ها اتفاق بیفتد. آن‌ها به‌جای تعیین اهداف، یادگیری و بهبود خود، به‌طور ملال‌انگیزی کار می‌کنند و متعجب هستند که چرا اوضاع هرگز تغییر نمی‌کند. اجازه ندهید شما این‌گونه باشید.

۹٫ ماندن در خانه

وقتی ناراحت هستید، وسوسه می‌شوید از بقیه اجتناب کنید. این کار اشتباه بزرگی است؛ زیرا ارتباط با افراد، حتی وقتی از آن لذت نمی‌برید، برای روحیه شما عالی است. همه ما روزهایی در زندگی داریم که می‌خواهیم از دیگران دوری کنیم و از صحبت با بقیه خودداری می‌کنیم.
متوجه باشید زمانی که این لحظه به یک گرایش تبدیل شود، به روحیه شما آسیب می‌زند. تشخیص دهید ناراحتی چه زمانی شما را منزوی می‌کند، خود را مجبور کنید از خانه خارج شوید و با بقیه ارتباط برقرار کنید. بلافاصله متوجه تفاوت آن می‌شوید.



09177755652