فروش برند/راه موفقیت همیشه در دست ساخت است
دنیای کسب و کار امروز در آستانه یک دگرگونی، لرزش یا به عبارتی زلزله غیر قابل تصوری قرار گرفته که این امر موجب شده انبوهی از مشکلات و مسائل جدید و هزینه ساز به سازمان ها تحمیل شود.
سال ۲۰۱۱ میلادی مصادف بود با یکصدمین سال تبدیل مدیریت به یک «علم» مستقل و همین امر برای سازمان ها به مرور به عاملی بسیار پیچیده، حساس و پرمسئولیت در عرصه های ملی و بین المللی مبدل شد و با این تغییرات شگرف مدیران واقع بین، خوش بین و حتی بدبین درعرصه علم مدیریت پذیرفتند که مدیریت سنتی و کند فعلی دیگر کارایی قبل را ندارد و آنها شاید برخلاف میل باطنی شان ناباورانه نظاره گر این توفان سهمگین و جایگزینی سریع مدیریت هوشمند در تمام عرصه ها بودند.
در عصر کنونی شدت رقابت در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مالی و… بین شرکت ها و سازمان ها به قدری شتاب گرفته که عملا شیوه مدیریت های سنتی بازی را به حریف تازه نفس خود واگذار کرده و دیگر قادر نیست چون اسلاف خویش با تکرار اشتباهات، پنهان کاری و عدم پاسخگویی به وسایل ارتباط جمعی، شبکه های اجتماعی و در نهایت افکار عمومی، در بازار تجارت به نتیجه دلخواه دست یابد چراکه در عرصه های بین المللی مدیران موفق یکی پس از دیگری ظهور کردند و با توانایی های زبانزد، قدرت کاریزماتیک و نیروی سخنوری حرفه ای در مجامع و مراسم ضمن حفظ ارزش های موجود به سرعت سازمان های تحت مدیریت شان را به سودآوری های غیر قابل تصور رساندند.
در این شرایط نخستین طیف مدیران منطقی و واقع بین به خوبی پذیرفتند که دیگر دوران اتکای صرف به مدرک آکادمیک شان که بیش از دو یا سه دهه از عمر آن سپری شده هیچ اقبالی را در حوزه مدیریت عایدشان نخواهد کرد، بنابراین باشناخت و باور قلبی و ذهنی و چرخش منطقی دست به کار شدند، باورهای کهنه را برای همیشه فراموش و با پشتکار وصف ناپذیر به فراگیری علوم جدید و ابزارها و فناوری های نوین پرداختند و قبل از اینکه از مدار کسب و کار محو شوند، سازمان های متبوع خود را از شکست رهانیده و موقعیت خود را در بازار به تثبیت رساندند.
در عصر کنونی اثبات شده تمام علوم در هر سه یا پنج سال به لحاظ کمی سه برابر می شوند و این اصل در مورد مدارک تحصیلی نیز صدق می کند، آنها نیز همچون بناها و ساختمان ها با گذشت چند دهه از عمر مفیدشان کاسته و کلنگی می شوند و همه به خصوص مدیران برای رهایی از این مصیبت ناچارند خود و مجموعه تحت رهبری شان را به علوم روز مزین و با کنار گذاشتن منابع کهنه، به طور مستمر بناهایی جدید با متریال و منابع نوین را در سازمان خود خلق کنند.
از بارزترین نشانه های مدیران موفق دنیای امروز می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– تلاش برای ایجاد رابطه آگاهانه با فناوری های روز
– موفقیت در سایه همکاری و گسترش فرهنگ کار تیمی
– طراحی کاملا مسطح درچارت سازمانی
– تفویض اختیار بسیاری از مسئولیت ها به سایر کارکنان لایق و اعطای حق اظهارنظر در تصمیم گیری های راهبردی در همه سطوح سازمانی
– حرکت مستمر و دائمی از فرصتی به فرصت دیگر
– تجهیز سازمان به فناوری های جدید و تخصصی
– توجه به اصل یادگیری و آموزش مستمر در همه سطوح
– تاکید بر اصل خلاقیت در انتخاب و انجام پروژه ها، برندسازی، واگذاری و فروش طرح
– به سوی ایده ای جدیدتر گام برداشتن
– هیچ گاه خود را درتولید محصول و خدمات تکراری محصور نکردن
در حال حاضر با وجود مالکیت بیش از ۵۰ درصد سهام شرکت های متعدد به دولت و در نتیجه حاکمیت مدیریت سنتی بر آنها در کشور، عملا این گروه از شرکت ها مجال ورود به طرح های کوتاه مدت و استارتاپ ها را ندارند و در بسیاری از موارد، مدیران آنها نیز تمایلی برای تغییر و حضور در میدان رقابت از خود بروز نمی دهند و این امر بیانگر واقعیت تلخی است که سیستم و تفکرات مدیریت این دست از شرکت ها در کارزار وحشتناک رقابتی امروز عملا از کار افتاده و در مقیاس ملی و جهانی هیچ جایگاهی را نمی توان برای آنها متصور شد و این یک واقعیت تلخ است که دولت و دولتی ها در عرصه های تجاری و صنعتی هیچ گاه نه تاجران خوبی بوده اند و نه صنعت گران موفق و همواره به عنوان رقیب بخش خصوصی و نه ناظر وارد میدان رقابت شده اند و نقطه اوج پیروزی هایشان محدود به بازارهای انحصاری گذشته بوده و نه بازار رقابتی امروز.
با واشکافی و ارزیابی علت العلل عدم موفقیت مدیریت سنتی و دولتی درچند دهه گذشته به خوبی مشخص می شود که آنها مکررا از ناحیه خلاء سیستم های جدید و پویا در بخش های مختلف لطمه خورده اند و همواره تابع قوانینی بوده اند که سال های طولانی از تصویب آنها سپری می شده و هیچ تناسبی با شرایط حال حاضر دنیای کسب و کارشان نداشته.
در اینجا اشاره ای می کنم به بخش مهمی که همواره جامعه کارگری و کارمندی را تحت تاثیر منفی خویش قرار داده است به عنوان مثال در بخش حقوق و دستمزد و مشارکت جمعی در مدیریت همیشه شکاف عمیقی بین دستمزد کارکنان سازمان و پاداش های بی حد و حصر مدیران وجود داشته و جامعه نیز هیچ گاه قانع نشد که چرا پاداش این مدیران همچون سایر کشورهای توسعه یافته براساس عملکرد بلند مدت محاسبه و پرداخت نمی شود؟
عدم شفاف سازی به مرور موجب شد انسجام درونی سازمان ها از هم بگسلد و اشتیاق و تعهد کارکنان در راه تحقق اهداف شرکت ها روزبه روز کاهش یابد و در نهایت تولیدات و خدمات شرکت ها به لحاظ کیفی و کمی در تمام عرصه ها دچار نوسان های شدید شود.
حال برای رهایی از این دور باطل مدیریت های موجود چه باید کرد؟ حتی ممکن است این سوال به ذهن متبادر شود آیا مدیری که پیوسته در اینترنت به جست وجو می پردازد یا بر وب سایت های حوزه تخصصی خود مسلط است و در شبکه های اجتماعی مشارکت فعالی دارد، مدیر یا رهبر دیجیتالی محسوب می شود؟
در پاسخ باید بیان کرد به هیچ وجه استفاده صرف از ابزارهای نوین و پیشرفته نمایانگر مدیریت دیجیتالی نبوده و نخواهد بود بلکه اجرای حداقل سه اصل طلایی در سازمان ها برای رسیدن به افق رهبری دیجیتالی و دوری از فسادهای احتمالی، لازم و ضروری به نظر می رسد:
۱- بنیان و ساختار سازمان ها باید متکی بر تکنولوژی اطلاعاتی، ارتباطی و الگوریتم های پیشرفته بنا شود. در شرایط کنونی وجود اطلاعات و بانک های جامع اطلاعاتی از مشتریان و متقاضیان از ارزشمندترین و حیاتی ترین دارایی های سازمان محسوب می شود و هزینه کردن در این راستا و همچنین خرید تجهیزات پیشرفته، و جذب افراد بسیار ماهر در حوزه دیجیتالی از ارکان اساسی برنامه های راهبردی بنگاه های اقتصادی محسوب می شود.
۲- این دسته از مدیران علاوه بر اینکه قادرند در کوتاه ترین زمان ممکن به چابک سازی مجموعه خود اقدام کنند، توانایی این را هم دارند که در کمترین زمان ممکن و پیش از رقبا سازمان خود را با تغییرات ناگهانی بازار و طبع مشتریان منطبق و با کشف فرصت های جدید، اهداف سازمانی را عملی سازند تا با این اقدام بتوانند ضمن ماندگاری، بیشترین سهم بازار را از آن خود کنند.
۳- مدیران و رهبران این سازمان ها همواره در تلاشند نخستین خریداران تجهیزات و سیستم های اطلاعاتی، حفاظتی، اتوماسیون های اداری و تکنولوژی های روز که از ملزومات اصلی تجارت محسوب می شود باشند و به سرعت خود و مجموعه تحت رهبری شان را به مهارت های جدید مجهز می کنند تا بدین وسیله ضمن انتقال و ارتباط داده ها بین پایگاه های اطلاعات، مشتریان و اتحاد کارکنان حول محور اهداف مشترک سازمانی فاصله ای ایجاد نشود.
ممکن است در اینجا این سوال مطرح شود با توجه به مطالب مطروحه آیا مدیر یا رهبر دیجیتالی شرکت باید از تمامی جزییات تکنولوژی و نوآوری های جدید اطلاعات جامعی داشته باشد؟
خیر، بلکه منظور این است که او باید از روند کلی و استراتژی های مجموعه تحت رهبری خود در این حوزه کلیدی اطلاعات نسبتا مفیدی داشته باشد.
آمار و ارقام موجود به دست آمده بیانگر این واقعیت است که در سال ۲۰۱۵ مبلغ ۷۵ میلیارد دلار بابت هزینه های بخش اطلاعات و امنیت آن در جهان مصروف شده و پیش بینی می شود این رقم تا سال ۲۰۲۱ به بیش از یک تریلیون دلار افزایش یابد که این امر تایید و تاکیدی است بر حساسیت کاربردی مدیریت دیجیتالی در سال های نه چندان دور.
نکته قابل ذکر اینکه در کشور ایران افرادی که دهه ۱۳۷۰ به بعد به دنیا آمده اند به نسل دیجیتال یا نسل دات کام تعلق می گیرند. همان کسانی که از بدو تولد با کامپیوتر، اینترنت، موبایل، تبلت و سایر فناوری های اطلاعاتی مانوس بوده اند و با نگاهی به آمارهای موجود در کشور مشاهده می شود که متاسفانه در این سال ها اکثر مدیران ارشد و رهبران فعلی سازمان ها و شرکت ها متاسفانه نتوانسته یا نخواسته اند که با این نسل رابطه مناسب همکاری و مدیریتی برقرار کنند.
شاید یکی از علل مهم عقب ماندگی حوزه مدیریتی سنتی فعلی و دیجیتالی نشدن ساختار سازمانی به همین شکاف ایجاد شده بین این نسل با نسل دیجیتالی بازمی گردد، جالب اینکه برابر آمارهای به دست آمده در سال های گذشته سهم همکاری با متخصصین صنعت آی تی در شرکت ها و سازمان های دولتی تنها محدود به واحدهای کامپیوتر سازمان ها به خصوص در زمینه رفع نیازهای سخت افزاری و نرم افزاری بوده و نه ذهن افزاری و مدیریتی.
در خاتمه یادآوری می شود که طبق آمارهای موجود متاسفانه طی این سال ها بدنه اصلی مدیران قدیمی و سنتی که دهه پنجم به بعد زندگی شان را سپری می کنند، کمتر دیجیتالی و به روز شده اند و شاید دلیل این عدم اشتیاق، سن بالا و نبود انگیزه نزد این دسته از مدیران باشد غافل از اینکه تنها راه نجات سازمانی آنها در این اصل مهم نهفته است که در شرایط کنونی باید ضمن تفویض اختیار در حوزه های مهم به مدیران جوان و لایق، خود نیز با جدیت به یادگیری فناوری و توانمندی های دیجیتالی بپردازند وضمن بهره گیری موثر از تکنولوژی های روز و جذب جوانان بسیار ماهر در تمام ارکان مدیریتی برای دستیابی به هدف «مشتری محوری و مشتری مداری» سازمان های متبوع خویش اقدام کنند و بپذیرند که در فضای کنونی کسب و کار عصر حاضر، سرمایه گذاری صرف در خرید محصولات تکنولوژیکی که استفاده بهینه از آنها نمی شود، به معنای اتلاف منابع سازمانی است.پس جهت ارتقای سازمان باید ضمن بهره برداری حداکثری از اطلاعات و دیتاهای برآمده از تکنولوژی های نوین، سازمان خود را از بروز خطاهای احتمالی مصون نگه دارند.
دنیای کسب و کار امروز، دنیای اطلاعات است نه تکنولوژی اطلاعات و آنچه در شرایط حال حاضر شرکت ها را از رفتن به سمت سقوط بازمی دارد، ارتباط آگاهانه بین سه ضلع اساسی «مدیران»، «نسل ماهر و دیجیتالی جوان» و «استفاده بهینه از فناوری های جدید» است و این یعنی انعطاف پذیری بیشتر و اتخاذ رویکرد اندیشمندانه سازمان در مقابله با تهدیدهای احتمالی.
افزایش ظرفیت و فروش بالا در سازمان ها میسر نخواهد شد مگر با اصلاح رویکرد آینده نگرانه و دوری از روش های تکراری گذشته. به جای تمرکز بیهوده به آنچه که بوده اید یا هستید به روی آنچه در آینده می توانید باشید تمرکز کنید. دست به نوآوری و خلاقیت بزنید، چرا که مخاطب و مشتری امروز تغییر، تنوع، راحتی، سرعت و کیفیت را دوست دارد و حاضر است برای به دست آوردن اینها، هر مبلغی را با جان و دل به محصول و خدمات شما بپردازد، پس تا دیر نشده دست به کار شوید.