فروش برند آماده/مدیران ارشد بازاریابی چگونه میتوانند قدرت بازاریابی محتوا را مهار کنند؟
اهمیت بازاریابی محتوا بر کسی پوشیده نیست. از آنجا که مصرفکنندگان به دنبال دسترسی به انواع بیشتر و سریعتر اطلاعات نسبت به قبل هستند، بازاریابان نمانامها دیگر نمیتوانند برای آگاهی دادن از برند و محصول و کاربرد خدمت، به کمپینهای تبلیغاتی بازاریابی رسانههای جمعی تکیه کنند.
روزهایی که بازاریابان با تکیهبر کمپینهای بازاریابی فشار و مشوقهای قیمتی برای حفظ سهم صدا و کیف پول تلاش میکردند، از مدتها پیش به این فرض رسیده بودند که اگر مصرفکنندگان همیشه فعال باشند، برندها نیز باید همیشه فعال و در تمام مراحل کار درگیر باشند.
به آن روزگار، بینظمی رسانههای شلوغ را اضافه کنید. بازاریابان با این وظیفه روبهرو هستند که چگونه ممکن است خود را در ورای این سروصدا متمایز کنند.
اهمیت بازاریابی محتوا: دامنهها و چالشها
بازاریابان خوب میدانند بر اساس اهمیت بازاریابی محتوا باید در ابتدا برندهایشان را درجایگاه عرضهکنندگان معتبر شیوۀ زندگی مصرفکننده یا اطلاعات تجاری تأسیس کنند تا اعتماد مشتریان فعلی و مشتریان بالقوه را جلب کنند. این اعتماد همچنین درجایگاه پایه برای ایجاد آگاهی از برند و تصمیمگیری دربارۀ خرید عمل میکند.برای بسیاری از بازاریابان، این پویایی منجر به تحول پیامرسانیشان از کمپین انتخاباتی به سمت رویکرد بادوام مشتریمحوری شده است که معمولاً بازاریابی محتوا ناممیگیرد. بازاریابان باعرضۀ یک جریان ثابت از محتوای جالب و مرتبط برای در گیرکردن مشتریان خود، موفق شدند با ایجاد اعتبار و اعتماد، روابط قویتر و پایدارتری را بسازند که باعث افزایش ارزش زندگی میشوند.
توسعه و استقرار استراتژی بازاریابی محتوا فرایندی است که شامل نگاه کردن بهصورت افقی در محتوای ایجادشده و اصلاحشده و توزیعشده توسط برندها یا واحدهای تجاری، با دو هدف پیامرسانی منسجم و بازده محتوای اصلی در ذهن است.
هنگامیکه اینها بهدرستی اجرا شود، بازاریابان قادر به برنامهریزی، ایجاد، تصحیح و سندیکا کردن محتوایشان با روشی منسجمتر در بین محصولات و خدمات بدون افزونگی و تولید تقویم پیامرسانی هستند که در سراسر سفر مشتری طنینانداز شود.
سنجش موفقیت: ایجاد ساختار برای تعیین تأثیر و موفقیت
برای درک بهتر وضعیت فعلی بر اساس اهمیت بازاریابی محتوا، دیجیتال دیلویت، تجزیهوتحلیل ارزش یکسالۀ بازاریابی محتوا مرتبط با محتوای رسانههای اجتماعی را انجام داده. ارزیابی ۲۴۸، ۶۵۸، ۳ قطعه محتوای رسانههای اجتماعی میگوید که بازاریابی محتوا از توییتر، وبلاگها، انجمنها، یوتیوب و سایتهای خبری گرفتهشده است.تحلیلگران از روشهای کمی و کیفی برای تعیین چگونگی بحث بازاریابان بر سر این موضوع استفاده کردند. از طریق این تحلیل، دیجیتال دیلویت، ۴ فرایند اصلی که هدایتکننده مدیران ارشد بازاریابی و رهبران بازاریابی هستند را شناسایی کرد. همانطور که آنها برنامههای بازاریابی محتوای موفق را مانند زیر تعریف و طراحی و اجرا میکنند:
تعریف بازاریابی محتوا
تنظیم سطح تعریف و اهمیت بازاریابی محتوا در ابتدا بسیار مهم است. تکامل از بازاریاب کمپین به برند درجایگاه ناشر با رهبری بازاریابی شروع میشود که تعریف روشنی از اینکه بازاریابی محتوا چیست به ما میدهد و ارزش آن را با به اشتراک گذاشتن آنچه میتواند برای شرکتشان انجام دهد، توضیح میدهد.تحول سازمان بازاریابی
در ارتباط بااهمیت بازاریابی محتوا، تولید محتوای بهاندازۀ کافی قانعکننده برای مصرفکنندۀ همیشه فعال به رشتههای مختلف و همکاریها و فعالیتها برای هدایت برنامههای بازاریابی محتوای منسجم و کارآمد نیاز دارد. سازمانهای بازاریابی که ارتباطات بازاریابی و سازندگان محتوا را از داخل و خارج سازمان ادغام میکنند، اغلب چابکتر هستند و موقعیت بهتری برای تولید محتوا با سرعت مکالمه و جامعه دارند.تشکیل حکومت
مدلها و رویکردهای حکومتی مختلفی برای چگونگی برنامهریزی محتوا، تقویم بندی، ایجاد، اصلاح و هماهنگی در تراز در میان برندها و واحدهای تجاری، وجود دارند.برای اطلاع از توسعۀ مدل حکومتی که برای سازمانهایشان به بهترین وجه کار خواهند کرد، بازاریابان آزمایش یک برنامۀ آزمایشی را با یک برنامۀ بازاریابی محتوای کوچکتر توصیه میکنند و از یافتههایشان برای اطلاعرسانی و تعریف اهداف، استراتژی، ساختار، نقشها، مسئولیتها، فرایندها و اقدامات برای شرکت استفاده میکنند.
تشکیل حکومت نهتنها به کارآیی زنجیرۀ تأمین محتوا کمک میکند، بلکه همچنین به سطح پیامرسانی منسجمتر برند در میان برندها و محصولات و واحدهای تجاری نیز کمک میکند.
اهمیت بازاریابی محتوا و سنجش موفقیت
اهداف تجاری بزرگتر و تأثیرات بازاریابی محتوا مستلزم این است که بازاریابان میزان بازده سرمایهگذاری را با ردیابی نمونه کارهای گستردهتر از معیارها در یک کارت امتیازی ترکیبی، اندازهگیری کنند.مدیران ارشد بازاریابی میتوانند توسعۀ معیارهای معنیدار شامل برند، تعامل، وکالت و شاخصهای کلیدی عملکرد فروش و تجارت الکترونیکی را هدایتکننده که بهوسیلۀ توابع شرکتکننده در یک کارت امتیازی ترکیبی برای مجموعه C استفاده میشوند.
تعریف بازاریابی محتوا
ایجاد پشتیبانی اجرایی از طریق یک هدف و استراتژی روشن است درحالیکه بسیاری از بازاریابان دربارۀ بازاریابی محتوا صحبت میکنند؛ تعاریف مختلفی دربارۀ اینکه آن واقعاً چیست یا چه چیزی برای انجام این کار لازم است، وجود دارد.در یک شرکت معین، بازاریابی محتوا ممکن است به معنی چیزهای مختلف برای گروهای مختلف باشد؛ مانند بهکارگیری محتوا برای منابع انسانی، هدایت تولید محتوا برای فروش، تقویت برند و داستانپردازی برای بازاریابی و روابط عمومی و غیره.
نکته اصلی در مدیریت موفق همۀ این محتواها و روشن نگهداشتن هدف آن، طراحی یک استراتژی همتراز است که اطمینان دهد همۀ نردبانهای پیامرسانی برای استراتژی کلی محتوا بالا میروند. سؤالی که رهبران بازاریابی با آن دستوپنجه نرم میکنند، این است که چگونه؟
نبود یک تعریف و استراتژی واضح بر اساس اهمیت بازاریابی محتوا، بازاریابان را برای جذب حمایت و سرمایهگذاری که به آن نیاز دارند از سوی رهبری اجرایی و سایر گروههای تجاری که حمایت و منابعشان ممکن است نیاز شود، دچار مشکل میکند.
ضروری است تا ابتکارهای بازاریابی محتوا را بهوسیلۀ نوشتن یک استراتژی محتوا شروعکنیم که هم منعکسکنندۀ ستونهای موضوعی خاص شرکت باشد و هم حضور برند و نیاز مشتری را درپی داشته باشد.
موفقترین استراتژیهای بازاریابی بر اساس اهمیت بازاریابی محتوا، تمرکز خود را بر مشتری معطوف میکنند و هدف اصلیشان تعامل با مشتریان بهجای چارهاندیشی پس از اتمام کار است. بازاریابانی که از محتوا برای ایجاد تجربیات مشتری استفاده میکنند، میتوانند برندهایشان را متمایز کرده و مشتری را جلب کنند تا یکقدم بیشتر به سمت تغییربردارند.
هنگامیکه یک تعریف و استراتژی کسب و کار مشخص بر مبنای اهمیت بازاریابی محتوا برقرار میشود، بازاریابی محتوا قادر به تسریع تحولات یک سازمان بازاریابی و بهطور گستردهتر تجارت در مقیاس بزرگ است. تعریف چیستی، چرایی، چه کسی و چگونگی از بازاریابی محتوا برای ایجاد علاقه و پشتیبانی در سازمان و حمایت اجرایی از سوی رهبران ارشد بسیار مهم است.
در سال ۲۰۱۵، ۶۹ درصد از بازاریابی و فروش و متخصصان تجارت در صنایع گزارش دادند که با نشان دادن اثربخشی در ایجاد روابط با مشتری و وابستگی تجاری به برند، توانستند گزینههای تجاری موفقی را برای بازاریابی محتوای ویدیویی ایجاد کنند.
یک استراتژی مستند همچنین برای تأمین بودجه کلیدی است. ۶۴% از شرکتهای با استراتژی محتوای مستند، بودجه اختصاصی دارند، درحالیکه تنها ۱۴% از شرکتهای بدون استراتژی محتوای کاملاً مستند از بودجه اختصاصی برخوردار هستند.
اهمیت بازاریابی محتوا و تحول سازمان بازاریابی
برآورده کردن تقاضاها برای مقیاس و سرعت افزایش گزینهها و منابع دیجیتالی در دسترس مصرفکنندگان، باعث شده مسیر غیرخطی برای خرید حاصل شود.درنتیجه، اکنون بازاریابی دارای پتانسیل برای تأثیر بیشتر در مراحل اولیه سفر مشتری است. این بدان معناست که تیمهای بازاریابی باید تکامل یابند تا همیشه برای تعامل با مصرفکنندگان آماده باشند. برای اینکه متخصصان بازاریابی از کمپینمحور به بازاریابان محتوای همیشه فعال تکامل یابند، یک استراتژی بازاریابی محتوای کسب و کار که تولید جریان مداوم از محتوای مرتبط و طنینانداز را انجام دهد ضروری است.
این رویکرد بهطور چشمگیری محتوای بیشتر و برنامه تولید سریعتری نسبت به تلاشهای بازاریابی خاص کمپین را طلب میکند؛ جایی که بازاریابی قادر است بهطور مستقل در یک محیط کنترلشده عمل کند.
با گذار شرکتها به سمت تولید محتوای مداوم با درک اهمیت بازاریابی محتوا، بازاریابی در حال تحول است و ایجاد محتوا و منابع داخلی را درپی دارد. بسیاری از بازاریابان از آژانسهایی که تلاش میکنند با افزایش مقیاس و سرعتی که مشتریانشان به آن نیاز دارند بهطور مؤثر هزینه محتوا را ایجاد کنند، رو برمیگردانند.
شرکتها برای دستیابی به مقیاس و سرعت با بودجۀ باقیمانده، تیمهای ویراستاری داخلی خودشان را راهاندازی میکنند.
ازآنجاکه مقدار محتوایی که به آن نیاز است فراتر از تواناییهای آنهاست، بازاریابان برای حمایت از ایجاد محتوا به دنبال تیمهایی در سراسر شرکت هستند.
راهاندازی تیمهای میان کارکردی نیاز به از بین بردن سیلوهای سنتی و سلسلهمراتب دارد. ایجاد تیمهای محتوای داخلی شامل مجموعه مهارتهای متنوع و همکاری میان کارکردی با سایر بخشها ازجمله بخش فروش و خدمات مشتری و تکنولوژی اطلاعات میشود.
هنگام تولید محتوا، بازاریابان بهطور فزایندهای، درگیر فرایندهای توسعۀ سریع هستند تا بتوانند در برابر عوامل مختلفی ازجمله تغییر شرایط بازار، شرایط مشتری، نوسانات فصلی و عوامل دیگر پاسخگو باشند. روشهای توسعۀ سریع بر اساس اهمیت بازاریابی محتوا شامل یادگیری و تنظیم و بهینهسازی میشوند و به دلیل افزایش سرعت و انعطافپذیری، تلاشهای بازاریابی دیجیتال ستایش میشوند.
مشابه توسعۀ نرمافزار چابک، بازاریابی سریع بر روی آزمایش، تجربیات با دادهها، تولید واکنش و تکرارهای سریع تمرکز میکند. تیمهای سریع به شایستگیهای مختلفی از ایجاد محتوا گرفته تا تجزیهوتحلیل بازاریابی دیجیتال نیاز دارند که باعث میشود آنها بتوانند سریعتر در زمان واقعی محور بهینهسازی بشوند.
تیمهای بازاریابی که در این راستا حرکت میکنند، قادر به دستیابی به همکاری متقابل، جابهجایی پروژههای بازاریابی داخلی و مدیریت پروژههای بازاریابی محتوای مداوم در تیمهای مختلف هستند.
با توجه به اهمیت بازاریابی محتوا برای تکامل بازاریابی برای برآورده کردن تقاضاهای شرکت بازاریابی محتوا، مدیران ارشد بازاریابی باید با رهبری اصلی جهت حفظ سرمایهگذاری میان کارکردی و جذب حمایت برای تغییر منابع و تخصیص بودجه، کار کنند.
اهمیت بازاریابی محتوا و ایجاد حاکمیت
تعیین چارچوب برای حمایت از همکاری میان عملکردی با همکاری بخشهای بازاریابی باقیمت میان عملکردی در همۀ بخشها، چارچوبهای حاکمیتی که قوانین و فرایندها و دستگاهها را تعریف میکنند ممکن است دربارۀ نحوۀ همکاری، این تیمها را باهم راهنمایی کنند و از همترازی اطمینان حاصل کنند.اگرچه مدیران اجرایی بازاریابی میدانند که حاکمیت بازاریابی محتوا مهم است، اما این امر همیشه عملی نمیشود.
در حالیکه ۶۵% از مدیران ارشد بازاریابی و مدیران اجرایی فناوری اطلاعات بر این باورند که داراییهای محتوای بصری برای ارتباط با داستان یک برند کلیدی هستند، تنها ۲۷% از آنها دارای فرایندها در جای مناسب برای جمعآوری و سازماندهی و مدیریت این داراییها در سراسر تیمها هستند.
مدیران اجرایی بازاریابی احساس میکنند که یک اندازۀ متناسب با همه مدلهای حاکمیتی وجود ندارد، زیرا هر بنگاه اقتصادی باید مطابق با الزامات و فرهنگ خود باشد.
صرفنظر از یک رویکرد و مدل خاص، مدل حاکمیتی که بهوضوح استراتژی محتوا را تعریف کرده و بیانیه مأموریت را منتقل میکند، این امکان را دارد که در جایگاه مرجع در بین گروههای تجاری خدمت کند.
در بین بازاریابان، غالباً چندین رویکرد برای طراحی مدلهای حاکمیتی بر اساس اهمیت بازاریابی محتوا ذکرشده است، ازجمله:
- یک تیم ویراستاری داخلی متمرکز، آژانس داخلی یا ترکیبی از هر دو
- انتصاب یک افسر ارشد محتوا که بر فرایند میان تیمها نظارت میکند
- ایجاد مرکز تعالی برای تعیین استانداردها
یکی دیگر از عناصر متداول حاکمیتی که دربارۀ آن بحث میشود، سازماندهی تیمها با استفاده از فرایند (استراتژی، خلاقیت، تجزیهوتحلیل) بهجای کانال یا تاکتیک (بهینهسازی موتورهای جستجو و اجتماعی و غیره) است.
این رویکرد ممکن است پیامرسانی پراکنده را کاهش دهد. این امر زمانی که چندین منبع در سیلو تولید محتوا میکنند ممکن است رخ دهد.
نقشها و مسئولیتهای تعریفشده دربارۀ چگونگی کار بازاریابی با بخشهای فروش و فناوری اطلاعات برای انتخاب و ادغام تکنولوژیها در بین واحدهای تجاری نیز راهنمایی میکنند. برای مثال، وقتیکه ذینفعان از واحدهای تجاری مختلف درگیر هستند، ادغام سیستم مدیریت محتوایتان با مدیریت ارتباط با مشتری و ابزارهای اتوماسیون بازاریابی آسانتر است.
این بهنوبۀ خود به اشتراک گذاشتن دادهها در شرکت و قراردادن همه در یک صفحۀ یکسان را آسانتر میکند. این امر همچنین ممکناست دیدگاه و دسترسی و همکاری مشترک بین تیمها را زمانی ارتقا دهد که شرکتها مدلهای تجاری بین عملکردی را میسازند.
رهبران بازاریابی بحث میکنند که برنامههای آزمایشی کوچک ممکن است اولین قدم اساسی برای تعیین آنچه رویکردهای حاکمیتی بهخوبی برای سازمانشان کار میکنند، باشند.
بسیاری توصیهمیکنند که آزمایش یک برنامه کوچکتر به آنها اجازه میدهد تا ببینند چه چیزی برای سازمانشان مفید است و سپس یافتههای خود را برای آگاهی از توسعۀ حاکمیت سازمانی به کار میگیرند.
این برنامههای آزمایشی غالباً به بخشی از انگیزۀ تجاری مدیران ارشد بازاریابی برای کسب سرمایهگذاری رهبری اجرایی جهت توسعه و ساخت یک مدل حاکمیت گستردۀ شرکتی تبدیل میشوند.
بر اساس دیدگاه سطح بالای آنها دربارۀ نحوۀ نیاز بازاریابی به کار با سایر گروههای تجاری، مدیران ارشد بازاریابی باید یک مدل حاکمیتی واضح که اهداف و استراتژیهای بازاریابی محتوا را تعریف میکند و ساختار نقشها و مسئولیتها و استانداردها را برای حمایت از موفقیت تلاشهای بازاریابی محتوا فراهم میکند، ایجاد کنند.
سنجش موفقیت: تعیین معیارهای مهم برای ارزیابی تأثیر و موفقیت
توانایی سنجش موفقیت تلاشهای بازاریابی محتوا، مؤلفۀ اصلی برای کسب سرمایهگذاری مدیران اجرایی است؛ اما نمایانگر چالشی بزرگ برای بازاریابان محتوا است زیرا که هیچ اجماع روشنی دربارۀ این مسئله وجود ندارد که کدام معیارها برای ردیابی مؤثرند و چگونه میشود موفقیت را تعریف کرد.در حقیقت، فقط ۲۱% از بازاریابان محتوای بنگاه به بنگاه و ۲۳% از بازاریابان محتوای بنگاه به مشتری معتقدند که آنها در ردیابی بازگشت سرمایه موفق هستند.
بازاریابان توافق دارند که هیچ استاندارد طلایی یا معیار واحدی وجود ندارد که شرکتها نسبت به دیگران الویت داشته باشند. شاخصهای کلیدی عملکرد بسته به اهداف یک برند منحصربهفرد، حتی در بخشهای مختلف یک سازمان واحد، متفاوت است. در عوض، بازاریابان بحث میکردند که بهجای بخشهای خاص از محتوا، به دنبال عملکرد در سراسر نمونه کارها باشند.
مدیران اجرایی مجموعه C که معیارهای متحدالشکلی که میشود از آنها استفاده کرد را در سازمانهایشان تعریف کردهاند، دریافتند که این معیارها برای هماهنگی چندین بخش و تیم با یک دیدگاه مشترک بسیار مهماند. در این رویکرد، بسیاری از بازاریابان دربارۀ سنجش موفقیت در برابر اهداف استراتژیک مثل ایجاد روابط طولانیمدت با مشتری و بهبود تجربه مشتری، بحث میکنند.
این بازاریابان همچنین به دنبال مجموعه گستردهتری از معیارها هستند که شامل هردو معیارهای کمی سنتی و معیارهای کیفی برای تعریف موفقیت باشند.
بازاریابان معیارهای وب سنتی، نشانگرهای موفقیت را شامل بازدیدهای سایت، دانلودها، اشتراکها و لغو اشتراکها، از طریق کلیکها و زمان در سایت میدانند. لینکدین خاطرنشان میکند پنج بازاریاب برتر معیارهای بازاریابی محتوا با توجه به اهمیت بازاریابی محتوا که از آنها استفاده میشود، شامل فهرست زیر است:
- ترافیک وب/ بازدیدها
- دیدارها/ دانلودها
- تعداد مشتریان بالقوه
- کیفیت مشتریان بالقوه
اشتراکهای رسانههای اجتماعی
با متداولترین اهداف بازاریابی محتوا شامل تولید مشتری بالقوه، افزایش آگاهی از برند، حفظ مشتری، کسب مشتری و کاهش هزینه (در مقایسه با فروشهای فوری)، بسیاری از بازاریابان، معیارهای کیفی موفقیت مانند تغییر ادراک، کیفیت تعامل یا کیفیت محتوا را توصیهمیکنند.هنگامیکه به دنبال اندازهگیری تأثیر برنامههای بازاریابی محتوا هستید، مدیر ارشد بازاریابی باید نقش رهبر را در تعریف و ایجاد چارچوب اندازهگیری ایفا کند که شامل ارزیابی تأثیر بازاریابی هم بر اهداف بلندمدت مشتریمحور برنامههایشان و هم بر شاخصهای کلیدی عملکرد کوتاهمدت است که همانا شاخصهای افزایش تعامل هستند.
مدیر ارشد بازاریابی در مقام سفیر و دوراندیش و رهبر و آشنا به اهمیت بازاریابی محتوا
بازاریابی محتوا، فرصتی را برای شرکتها ایجاد میکند تا با مشتریان رابطه برقرار کنند و تجربیات مشتری را به روش جدید توسعهدهنده. مدیر ارشد بازاریابی باید یک رهبر و سفیر در تعریف و دفاع از استراتژی بازاریابی محتوا باشد.او باید بازاریابی و شرکت را بهطورکلی بهمنظور برآورده کردن تقاضاهای مشتریان متحول سازد. برای بهکارگیری موفق بازاریابی محتوا، مدیر ارشد بازاریابی باید در چهار زمینۀ اصلی هدایت و رهبری کند.
تعریف بازاریابی محتوا برای ایجاد حمایت اجرایی از طریق یک هدف و استراتژی روشن: تضمین حمایت رهبری برای تحول و سرمایهگذاری لازم برای توسعه و اجرای استراتژی بازاریابی محتوا به این معنی است که اولین تمرکز مدیر ارشد بازاریابی بر یافتن ارتباط معنایی میان بازاریابی محتوا برای شرکت و چگونگی منفعت رساندن آن به سازمان بزرگتر است.
تحول بخش بازاریابی برای برآورده کردن خواستههای سرعت و مقیاس تولید محتوا در دنیای همیشه فعال: حرکت از یک استراتژی کمپینمحور سنتی به یک استراتژی بازاریابی محتوای مداوم، مستلزم فعالیت مدیر ارشد بازاریابی جهت توسعۀ مدلهای تولید محتوای جدید است. این غالباً به معنای آوردن کارهای بیشتر به خانه و ایجاد تیمهای تولید محتوای میان عملکردی است.
ایجاد حاکمیت برای حمایت از همکاریهای میان عملکردی: مدیران ارشد بازاریابی با توجه به دیدگاهشان نسبت به اهمیت بازاریابی محتوا در شرکت و رهبریشان در بازاریابی، باید زمام اموری مانند تعریف دستورالعملها، ساختارها، فرایندها و بیانیههای مأموریت برای ابتکارات بازاریابی محتوای شرکتشان را در دست بگیرند و تعیینکنند که هر تیم در سازمان چه نقشی را در این ابتکار عمل ایفا میکند.
چارچوب حاکمیتی باید تمام بخشهای تولیدکنندۀ محتوای سازمان ازجمله آنهایی که خارج از بازاریابی برای سرمایهگذاری و همکاری در بین تیمها هستند را دربرگیرد.
سنجش موفقیت با تعیین معیارهای اصلی که هنگام ارزیابی تأثیر تلاشهای بازاریابی محتوا مهم هستند: ازآنجاکه استراتژیهای بازاریابی محتوا برای حمایت از تلاشهای طولانیمدت مانند ارتباط با مشتری و ایجاد برند طراحیشدهاند، مدیر ارشد بازاریابی باید توسعۀ معیارهای کمی و کیفی بازاریابی محتوا را هدایت کند.
این فرایند نهتنها باید شامل شاخصهای کلیدی عملکرد فعلی استفادهشده توسط بازاریابی باشد، بلکه باید عملکردهای دیگر در شرکت را هم در برگیرد و شاخصهای کلیدی عملکرد بازاریابی محتوا که نمای همهجانبه از تجربیات مشتری را نشان میدهند نیز باید تعیین شوند.