فروش برند و داستان برند DEC

تاریخ : 1399/23/02 نویسنده :admin3 بازدیدها : 355 موضوع : مقالات برند



شرکت DEC (با نام کامل Digital Equipment Corporation) یکی از نام‌های ماندگار صنعت کامپیوتر در قرن بیستم بود. این شرکت آمریکایی با نشان تجاری Digital فعالیت می‌کرد و نقش مهمی در توسعه‌ی برخی از بزرگ‌ترین نوآوری‌های تاریخ کامپیوتر داشت. آن‌ها از تولیدکننده‌ها و توزیع‌کننده‌های بزرگ سیستم‌های کامپیوتری، نرم‌افزار و لوازم جانبی  بودند. از مهم‌ترین محصولات DEC که لقب تاریخ‌ساز را به خود اختصاص دادند می‌توان به PDP و VAX اشاره کرد از موفق‌ترین مینی‌کامپیوترهای قرن بیستم بودند.
دی‌ای‌سی با وجود تمام موفقیت‌هایی که در نوآوری، فروش و توزیع تجهیزات کامپیوتری داشت، تا پیش از قرن ۲۱ از رقابت خارج شد. شرکت Compaq در سال ۱۹۹۸ دی‌ای‌سی را خریداری کرد که بزرگ‌ترین ادغام تاریخ کامپیوتر در آن زمان بود. در آن زمان، کامپک با تمرکز روی بازار تجاری فعالیت می‌کرد و به‌جز DEC شرکت‌های متعدد دیگری را نیز به زیرمجموعه‌ی خود افزود. آن‌ها DEC را با هدف افزایش تمرکز روی بازارهای بین‌المللی خریداری کردند، اما برنامه‌ی مشخصی برای کاربری و توسعه‌ی آن نداشتند. درنهایت کامپک نیز به‌خاطر مشکلات مالی مجبور به ادغام با HP  در سال ۲۰۰۲ شد.
شاید کمتر کاربری را در دنیای امروز بتوان پیدا کرد که نام DEC را شنیده باشد؛ اما متخصصان قدیمی دنیای کامپیوتر قطعا این شرکت را از پیش‌گامان توسعه‌ی فناوری‌هایی می‌دانند که شرکت‌های امروزی روی شانه‌هایشان ایستاده‌اند. DEC با تمرکز روی ساخت کامپیوترهای حرفه‌ای مقرون‌به‌صرفه، سبک جدیدی از پردازش را به جهانیان معرفی کرد و سپس وارد حوزه‌ی مینی‌کامپیوتر شد. به‌علاوه دی‌ای‌سی از اولین شرکت‌های نرم‌افزاری و همچنین پیش‌گامان اینترنت  هم محسوب می‌شود.

تاریخچه‌ی تأسیس

کن اولسن و هارلون اندرسون دو مهندس شاغل در کتابخانه‌ی لینکلن دانشگاه MIT بودند و در پروژه‌های متعدد کامپیوتری با هم همکاری می‌کردند. آزمایشگاهی که این دو نفر در آن مشغول بودند، از مشهورترین مکان‌ها در تاریخ کامپیوتر محسوب می‌شود که برخی از جدیدترین فناوری‌های دنیای پردازش در آن حضور داشت. مفهومی به‌نام تعامل در دنیای کامپیوتر در همان آزمایشگاه شکل گرفت و اولین کامپیوترها با ارتباط زنده با اپراتور، در آن محل متولد شدند. اولین پروژه‌ی آزمایشگاه مشهور، توسعه‌ی Whirlwand با هدف ساخت شبیه‌ساز پرواز برای نیروی دریایی آمریکا بود که با وجود عدم موفقیت، به ساخت شبیه‌ساز دیگری برای نیروی هوایی انجامید.

اولسن و اندرسون که متوجه ظرفیت بالای کامپیوترهای تعاملی شده بودند، به فکر ساخت نسخه‌ی تجاری TX-0 افتادند. آن‌ها کامپیوتری را مد نظر داشتند که با قیمت پایین‌تر برای کاربران بیشتری در دسترس باشد. کاربرانی که لزوما به قدرت پردازشی بالا نیاز نداشتند و با یک راهکار ارزان‌قیمت، بیشتر به‌دنبال تعامل زنده با کامپیوتر بودند. خروجی‌های گرافیکی و فعالیت زنده با کامپیوتر، از امکاناتی بود که اولسن و شریکش برای دستگاه پردازشی خود مد نظر داشتند.
کن اولسن در تابستان سال ۱۹۵۷ از شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر American Research & Development در بوستون تقاضای سرمایه‌ی ۷۰ هزار دلاری کرد تا شرکت کامپیوتری خودش را تأسیس کند. اولسن ۳۱ ساله و اندرسون ۲۸ ساله در آن زمان نمادی از کارآفرینان جوان محسوب می‌شدند که با تحصیلات عالی و ایده‌های نو، سعی در شکل‌دهی انقلاب کامپیوتر داشتند.

جورجز دوریوت مدیر ARD و استاد دانشکده‌ی کسب‌وکار دانشگاه هاروارد  نقش اولین مشاور را برای اولسن و اندرسون بازی  کرد. او پیشنهاد ارائه‌ی طرح کسب‌وکار را به دو جوان کارآفرین  داد. به‌علاوه دوریوت به آن‌ها گفت که در پروپوزال خود حرفی از کلمه‌ی «کامپیوتر» نزنند، چرا که غول‌هایی همچون جنرال الکتریک و RCA قبلا در ورود به صنعت جدید پردازش با شکست روبه‌رو شده بودند. درنهایت او باز هم امید زیادی به طرح دو کارآفرین جوان در میان ایده‌های فراوان موجود در دنیای فناوری نداشت. دوریوت بعدها به هیئت مدیره‌ی شرکت دیجیتال (در این مطلب منظور از شرکت دیجیتال، همان DEC است) پیوست و به‌نوعی الهام‌بخش شیوه‌های مدیریت  و رهبری اولسن هم شد.
اولسن و اندرسون اولین طرح خود را با موضوع ساخت ماژول مدارهای چاپی مطرح کردند و صحبتی هم از کامپیوتر به میان نیامد. آن‌ها ادعای سودآوری در سال اول فعالیت را در پروپوزال مطرح کردند. درنهایت سرمایه‌گذار ایده‌ی آن‌ها را پذیرفت و اولین دفتر شرکت در شهر کوچک مینارد در ماساچوست تأسیس شد.
اولین محصول شرکت دیجیتال در سال ۱۹۵۸ به بزار عرضه شد که به نام‌های Digital Laboratory Module و Digital Systems Module شناخته شدند. شرکت به اندازه‌ی ۹۴ هزار دلار از این محصولات را به مؤسسه‌های تحقیقاتی فروخت. درنهایت با وجود رکود اقتصادی دهه‌ی ۱۹۵۰، دیجیتال در سال اول فعالیت به سوددهی رسید.

کامپیوترهای تعاملی

همان‌طور که گفته شد اولسن و اندرسون در آزمایشگاه MIT با اولین نمونه‌های کامپیوتر قرن بیستم سابقه‌ی کار داشتند. کامپیوترهای Whirlwind و Sage نمونه‌هایی بودند که الهام‌بخش اولین محصولات پردازشی DEC هم شدند. زمانی‌که شرکت دیجیتال تأسیس شد، تنها کامپیوترهای موجود در بازار محصولات میلیون دلاری شرکت‌هایی همچون IBM، Univac و Burroughs بودند. افرادی که با کامپیوترهای مذکور کار می‌کردند، برنامه‌نویس‌ها یا اپراتورهای تحت تعلیم شرکت سازنده بودند
تلاش و برنامه‌ریزی برای ساخت کامپیوترهای تعاملی مقرون‌به‌صرفه منجر به ساخت اولین محصول شرکت دیجیتال به‌نام PDP-1 در سال ۱۹۶۰ شد. نام اولین محصول شرکت دیجیتال مخففی برای عبارت Program Data Processor بود که نمایشگری مجهز به لامپ کاتدی (CRT) با آن عرضه می‌شد. نمایشگر کامپیوتر مذکور به کاربر امکان می‌داد تا ورودی و خروجی واحد پردازش مرکزی را به‌صورت زنده تماشا کند. قابلیت اضافه‌ای که شرکت دیجیتال در کنار کامپیوترش عرضه می‌کرد، نشان‌دهنده‌ی تعهد اولسن به ساخت کامپیوترهای قابل دسترس برای همه‌ی کاربران بود.
در سال‌هایی که شرکت دیجیتال اولین کامپیوتر خود را معرفی کرد، کامپیوترهای مین‌فریم با ابعادی نزدیک به یک اتاق ساخته می‌شدند. در آن زمان ابعاد PDP-1 که نزدیک به یک یخچال بود، آن را به‌عنوان یک کامپیوتر کوچک به شهرت رساند. قیمت آن کامپیوتر اصطلاحا کوچک حدود ۱۲۰ هزار دلار بود، درحالی‌که رقبا محصولاتی با قیمت نزدیک به یک میلیون دلار عرضه می‌‌کردند.

گوردون بل از کارمندان اولیه‌ی شرکت دیجیتال بود که بعدها به یکی از مهم‌ترین نیروهای شرکت تبدیل شد. او در سال ۱۹۶۳ کامپیوتر PDP-5 را معرفی کرد و کمی بعد، PDP-8 به‌عنوان اولین مینی‌کامپیوتر تاریخ معرفی شد. بل در همان سال یک کامپیوتر بزرگ نیز به‌نام PDP-6 طراحی کرد. کامیپوترهای PDP-5 و PDP-8 با ابعاد متنوع نشان‌دهنده‌ی تطبیق‌پذیری و خلاقیت تولید در DEC در همان سال‌های ابتدایی بودند. تا سال ۱۹۶۴ توسعه‌ی محصولات به‌‌صورتی پیش رفت که کاهش قیمت آن‌ها ممکن بود. در آن زمان PDP-5 با قیمت ۲۷ هزار دلاری ارزان‌ترین و PDP-6 با قیمت ۳۰۰ هزار دلاری گران‌ترین کامپیوترهای شرکت دیجیتال بودند.
اولسن از همان روزها و سال‌های ابتدایی فعالیت شرکت دیجیتال تلاش می‌کرد تا فضایی شبیه به آزمایشگاه‌های MIT در آن ایجاد کند. او ساختار سازمانی مشخصی برای شرکتش تعیین نکرده بود و شاید بتوان ساختار آن سال‌های شرکت دیجیتال را شبیه به استارتاپ‌های جوان با ساختار افقی امروزی متصور شد. درواقع اولسن که مدتی به‌عنوان رابط بین آزمایشگاه MIT و شرکت IBM فعالیت می‌کرد به این نتیجه رسیده بود که ساختارهای عمودی IBM مانع از پیشرفت خلاقیت و جریان ایده‌ها در داخل سازمان می‌شود.
یکی از تفاوت‌های اصلی شرکت دیجیتال با دیگر فعالان دنیای کامپیوتر در میانه‌ی قرن بیستم در خدمات پس از فروش برای کامپیوترها خلاصه می‌شد. در آن سال‌ها رویکرد لیزینگ توسط شرکت‌های کامپیوتری استفاده می‌شد که به‌‌معنای تعهد خدمات و پشتیبانی برای مشتریان بود. مشتری‌های شرکت دیجیتال عموما فعالان دانشگاهی و دانشمندان علوم کامپیوتر بودند و نیازی به خدمات فنی پیدا نمی‌کردند. به‌همین دلیل آن‌ها برخلاف غول‌های بازار هیچ‌گونه خدمات نرم‌افزاری یا نگه‌داری به مشتریان ارائه نمی‌کردند.

شرکت دیجیتال بدون هیچ ساختار سازمانی مشخص برای هفت سال به فعالیت ادامه داد. تا سال ۱۹۶۴ مشکلات یکی پس از دیگری در شرکت ظهور می‌کردند. گروه‌های مهندسی همکاری و هماهنگی مناسبی با بخش‌های دیگر نداشتند و نقاط گره‌ در فازهای طراحی و تولید ایجاد می‌شد. درنتیجه تحویل محصول به مشتریان عموما تأخیر داشت. درآمد شرکت در سال ۱۹۶۴ به ۹۰۰ هزار دلار رسید، درحالی‌که یک سال قبل آن‌ها به رکورد درآمدی ۱/۲ میلیون دلار رسیده بودند.اولسن برای بهینه‌سازی ساختار شرکت، مفهومی را به‌عنوان مدیر خط محصول در آن ایجاد کرد. مدیران محصول نقش کارآفرین‌های داخل سازمانی را در شرکت دیجیتال ایفا می‌کردند و حتی برای کسب تمرکز تولید و فروش در حال رقابت با بخش‌های دیگر بودند. هر مدیر محصول مسئولیت بخش خود را به‌صورت مستقل بر عهده داشت و مانند سازمانی جداگانه، همه‌ی مراحل از طراحی مفهومی تا فروش را پوشش می‌داد. به‌علاوه مسئولیت کارایی و بازخورد محصول نیز بر عهده‌ی مدیر مربوطه بود.
ساختاری که اولسن برای شرکت دیجیتال طراحی کرده بود، به‌نام ساختار ماتریسی به شهرت رسید. ساختار مذکور تا ۱۵ سال خروجی قابل‌توجهی را در DEC ایجاد کرد که منجر به تولید محصولات متعدد حرفه‌ای شد. تا میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۷۰، بیش از ۲۰ محصول جدید در داخل شرکت دیجیتال طراحی و ساخته شدند. ساختار ماتریسی اولسن با وجود ایجاد رشد پایدار در شرکت، موجب عدم اطمینان در میان برخی از مدیران و کارمندان می‌شد. در اثر همین تغییر ساختار، اندرسون در سال ۱۹۶۶ از DEC استعفا داد.

اولین مینی‌کامپیوتر تاریخ

مینی‌کامپیوتر اصطلاحی بود که در میانه‌ی قرن بیستم توسط DEC به دنیای کامپیوتر معرفی شد. اگرچه قطعا مینی‌کامپیوترهای آن سال‌ها نسبت به نمونه‌های امروزی غول‌پیکر محسوب می‌شوند، می‌توان چنان محصولاتی را پله‌ی اول در جهت توسعه‌ی کامپیوترهای شخصی دانست. PDP-8 اولین مینی‌کامپیوتر شرکت دیجیتال بود که در سال ۱۹۶۵ به بازار معرفی شد. آن محصول را می‌توان انفجاری برای رشد شرکت دانست که DEC را به جمع تولیدکننده‌های بزرگ صنعت وارد کرد.
PDP-8 کامپیوتر کوچکی بود که برای کاربران با برنامه‌های خاص، مزیت‌های بی‌شماری داشت. برخی از آن‌ها کامپیوتر مذکور را برای هماهنگی و اتصال با نمونه‌های مین‌فریم خریداری می‌کردند. PDP-8 با قیمت ۱۸ هزار دلار فروخته می‌شد که نسبت به قیمت کامپیوترها در آن زمان، بسیار ارزان و مقرون‌ به صرفه بود.
اولین مینی‌کامپیوتر تاریخ عمری ۱۵ ساله داشت و DEC نزدیک به ۵۰ هزار دستگاه از آن را به فروش رساند. کامپیوتری که سالانه ۲۵ تا ۴۰ درصد از رشد فروش و سودآوری شرکت را پوشش می‌داد. رشد شرکت دیجیتال به‌خاطر مینی‌کامپیوتر مشهور به‌حدی بود که تنها بین سال‌های ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۷ درآمد آن‌ها رشد ۶ برابری و رسیدن به رقم ۴/۵ میلیون دلار را تجربه کرد.

کامپیوترهای DEC تنوع و تطبیق‌پذیری بالا را در کنار مقرون‌به‌صرفه بودن به کاربر ارائه می‌کردند. همین رویکرد باعث شد تا دسته‌ای از مشتریان جدید به‌نام Original Equipment Manufacturer یا OEM در بازار کامپیوتر متولد شوند. در سیستم جدید، شرکت‌های دیگر کامپیوترهای شرکت دیجیتال را خریداری و سخت‌افزار  و نرم‌افزار اختصاصی خود را برای مقاصد خاص با آن ترکیب می‌کردند. آن‌ها سپس پکیج جدید را تحت برند و نام خود به فروش می‌رساندند.
بازیگران جدید دنیای فناوری موسوم به OEM، سهم عمده‌ای در صرفه‌جویی‌های هزینه‌ای DEC داشتند. شرکت دیجیتال دیگر نیازی به سرمایه‌گذاری عظیم مالی و انسانی برای توسعه‌ی نرم‌افزار و سرویس‌دهی به محصولات خود نداشت. درنتیجه درآمد شرکت روزبه‌روز افزایش می‌یافت که منجر به ورود به بازارهای جدید هم شد. کامیپوترهای شرکت خصوصیات طبیعی قابل‌توجهی همچون تطبیق‌پذیری داشتند ک منجر به کاربردهای متنوع برای آن‌ها می‌شد. از حل کردن مسائل دشوار علمی  تا اسکوربوردهای الکترونیکی در ورزشگاه‌ها، کاربردهای جدید کامپیوترهای DEC بودند.

پیش‌گام صنعت کامپیوتر

با ورود به دهه‌ی ۱۹۷۰، دنیای کسب‌وکار دیگر به کامپیوترها به چشم صنعتی بادوام نگاه می‌کرد. به‌همین دلیل شرکت‌های بزرگ متعددی برای خرید DEC وارد عمل شدند. اولسن به تمام پیشنهادهای خرید پاسخ رد می‌داد. به‌علاوه آن‌ها برنامه‌های جدی برای خرید شرکت‌های کوچک‌تر و پویا هم نداشتند. درنتیجه تا میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۹۰ دارایی‌های خارجی DEC (سهام شرکت‌های دیگر یا خرید و ادغام شرکت‌های کوچک‌تر) نسبت به استانداردهای صنعت پایین محسوب می‌شد.

روند کارآفرینی داخلی که DEC از پیش‌گامان آن در صنعت محسوب می‌شد، به‌مرور به بدنه‌ی جامعه‌ی فناوری نفوذ کرد. مهندسان متعدد به فکر تأسیس شرکت خود می‌افتادند و سرمایه‌های قابل‌توجهی هم در اختیار آن‌ها قرار می‌گرفت. به‌عنوان مثال یکی از مهندسان درگیر در توسعه‌ی PDP-8 به‌نام ادسون دی‌کاستو در سال ۱۹۶۸ شرکت را ترک کرد تا استارتاپ  خودش را به‌نام Data General تأسیس کند. دیتا جنرال یکی از اولین رقبای جدی شرکت دیجیتال محسوب می‌شد.
شرکت دیجیتال در سال ۱۹۷۰ برخلاف روند سال‌های قبل خود، یکی از کامپیوترهای درحال توسعه‌ی خود را به‌صورت رسانه‌ای معرفی کرد. آن‌ها برنامه‌ی توسعه‌ی PDP-11 را به رسانه‌ها اعلام کردند که قیمت ۱۰،۸۰۰ دلار به‌عنوان هدف قیمت‌گذاری برای آن در نظر گرفته شده بود. دیتا جنرال یک سال قبل کامپیوتری مشابه را معرفی کرده بود و به‌مرور نفوذ خود را به پایگاه مشتریان شرکت دیجیتال شروع می‌کرد.
PDP-11 در همان سال ۱۹۷۰ ساخته و به بازار عرضه شد. رسانه‌ی Industrial Research آن کامپیوتر را یکی از فناورانه‌ترین محصولات سال نامید که منجر به افزایش نمایی فروش شد. درنهایت ۶۰۰ هزار دستگاه از مینی‌کامپیوتر انقلابی شرکت دیجیتال به فروش رفت و آن‌ها بار دیگر به صدر تولید‌کننده‌های مینی‌کامپیوتر بازگشتند.
شرکت دیجیتال را می‌توان یکی از پیش‌گامان ارتباطات داخل سازمانی و مدیریت مدرن نیروی انسانی در قرن بیستم نامید. آن‌ها برای توسعه‌ی کسب‌وکار و حتی با هدف انجام وظیفه‌ی اجتماعی، مراکز تولیدی متعددی را در شهرهای متأثر از رکود اقتصادی تأسیس می‌کردند. مینارد و اسپرینگفیلد در ماساچوست از مقاصد مهم شرکت دیجیتال برای توسعه‌ی فعالیت بودند.

دهه‌ی ۱۹۷۰ با رکود اقتصادی خصوصا در صنعت کامپیوتر همراه بود. در چنین وضعیتی شرکت دیجیتال به سازمان بدون تعدیل نیرو شهرت یافت. آن‌ها برخلاف شرکت‌های دیگر کارمندان زیادی را اخراج نکردند و در عوض، کارمندان را در بخش‌های دیگر سازمان به کار گرفتند.
یکی از اقدامات مثبت و قابل‌توجه شرکت دیجیتال در حوزه‌ی اهمیت به نیروی انسانی، تحقیقات علمی بود که روی ناباروری زنان شاغل در صنعت نیمه‌هادی انجام شد. آن‌ها سرمایه‌ی لازم را برای تحقیقات فراهم کردند تا روی زنان شاغل در یکی از مراکز تولیدی خودشان، بررسی‌ سلامت انجام شود. نتایج تحقیقات ادعا می‌کرد که قرار گرفتن در معرض مواد سازنده‌ی نیمه‌هادی‌ها، باعث اختلالاتی همچون سقط جنین می‌شود. DEC با وجود اثرات منفی رسانه‌ای و بازاریابی  نتیجه‌ی تحقیقات، آن را به‌صورت عمومی منتشر کرد.
در دهه‌های پایانی قرن بیستم، عدم وجود ساختارهای محکم سازمانی مرسوم در DEC، تحسین کارشناسان کسب‌وکار را به‌همراه داشت. کارمندان شرکت توانایی تأثیرگذاری مستقیم روی فرایندهای تصمیم‌گیری را داشتند که نکته‌ی مهم دیگری در ساختار DEC محسوب می‌شد. تصمیمات مهم شرکت در اجماعی متشکل از مهندسان، کارشناسان بازاریابی، طراحی و کمیته‌های بازبینی اتخاذ می‌شد. تمامی رویکردهای مثبت فوق به‌عنوان ارزش‌های سازمانی بنیادی شناخته می‌شدند که عموما توسط اولسن تدوین شده بودند. ارزش‌ها در سال ۱۹۷۴ به سیاستی مصوب در شرکت دیجیتال تبدیل شدند.

بحران در عصر کامپیوترهای شخصی

شرکت دیجتال در دهه‌های ابتدایی فعالیت به‌عنوان تولیدکننده‌ی تجهیزات برای شرکت‌های دیگر شناخته می‌شد. با نزدیک شدن به پایان قرن ۲۱، مفهوم جدیدی به‌نام کامپیوترهای شخصی به‌مرور جای خود را در بازار پیدا می‌کرد. اولسن در اثر فشارهای بازار و همچنین ایده‌پردازی‌های مهندسان خود، ورود به بازار جدید را پذیرفت.
شرکت دیجیتال در ۱۰ می ۱۹۸۲ سه کامپیوتر شخصی به بازار معرفی کرد. کامپیوترهایی که به نام‌های Rainbow 100، DECmate II و Professional 350 به بازار عرضه شدند. تلاش‌های همه‌جانبه و رقابت‌های داخلی شرکت برای تولید کامپیوترهای شخصی، در آن سال‌ها منجر به کاهش منابع بازاریابی شرکت شد. درنتیجه وقتی که شرکت دیجیتال درگیر رقابت‌های داخلی و تحقیق و توسعه‌ی مهندسان برای ساخت کامپیوترهای شخصی بود، رقبا به‌صورت کامل به بازار وارد شدند.
شرکت DEC در سال ۱۹۸۲ پروژه‌ای با محوریت تحقیق و توسعه  در سال ۱۹۸۲ شروع کرد. در آن زمان استاندارد RISC ISA به رویکردی رقابتی در میان تولیدکننده‌های کامپیوتر تبدیل شده بود و DEC هم تصمیم در فعالیت جدی در حوزه‌ی جدید داشت که با پروژه‌ی Prism به آن وارد شد. آن‌ها قبل از Prism چهار پروژه‌ی دیگر در این حوزه داشتند که با نام‌های SAFE, Titan, Cascade و HR32 توسعه یافته بودند. فرایند RISC ISA به‌نوعی رویکرد تولیدی ۳۲ بیتی را معرفی می‌کرد و شرکت دیجیتال در پروژه‌های خود به‌دنبال فناوری‌های ۶۴ بیتی هم بود. به‌هرحال از چهار پروژه‌ی قبلی تنها SAFE به تولید ۶۴ بیتی رسیده بود.

پروژه‌ی Prism با هدف ساخت سیستم ۶۴ بیتی شروع شد؛ اما درنهایت طراحان به سیستم ۳۲ بیتی راضی شدند. پروژه‌ی مذکور درنهایت در سال ۱۹۸۸ متوقف شد. دلایل متعددی همچون درگیری‌های داخلی پیرامون تمرکز فعالیت‌های شرکت باعث توقف پروژه شد.
تلاش‌های بی‌شمار DEC برای ورود به بازار کامپیوترهای شخصی و شکست در رقابت، به‌مرور مشکلات دیگر آن‌ها را ظاهر کرد. مشکلاتی که شاید از همان ساختار مدیریت ماتریسی متولد شده بودند که زمانی همه آن را تحسین می‌کردند. بازار کامپیوتر در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ با سرعت بسیار زیادی پیشرفت می‌کرد. ازطرفی تصمیم‌های داخل سازمانی DEC نیازمند اجماعی در بین بخش‌های متنوع بود. چنین رویکردی باعث می‌شد تا آن‌ها با سرعت مناسب به بازارهای جدید وارد نشوند.
مشکل بزرگ دیگر در زیرساخت DEC، وجود محصولات مستقل متنوع در داخل شرکت بود. اگرچه شرکت دیجیتال مجموعه‌ای از محصولات جدید داشت و خود را در بازارهای متنوعی تثبیت کرده بود، مشکلات یکی پس از دیگری برای آن‌ها دردسرساز می‌شدند. حوزه‌های تمایل مصرف‌کننده‌ها به‌خوبی شناسایی نمی‌شد و رقابت شدید بین بخش‌های داخلی، به‌نوعی منابع شرکت را از بین می‌برد. درنتیجه رشد شرکت در بازارهای جدید فشار زیادی به نیروهای فروش و خدمات وارد می‌کرد؛ چرا که آن‌ها باید نیازهای مشتریان بسیار متنوعی را برآورده می‌کردند. به‌علاوه ۷۰ تولیدکننده‌ی جدید مینی‌کامپیوتر هم در بازار متولد شده بودند و نیروهای فروش باید برای حفظ رتبه‌ی اول با همه‌ی آن‌ها رقابت می‌کردند

با وجود تمام چالش‌هایی که شرکت دیجیتال را در دهه‌ی ۱۹۷۰ تحت فشار قرار می‌داد، مهندسان برای دهه‌ی بعد برنامه‌های توسعه‌ای مناسبی داشتند. یکی از گروه‌های داخلی توسعه‌ی محصول در DEC فناوری‌هایی را توسعه دادند که منجر به موفقیت شرکت در دهه‌ی ۱۹۸۰ شد. گروه مهندسی تحت مدیریت گوردون بل خط جدیدی از کامپیوترها را به‌نام VAX توسعه دادند. معماری  VAX به‌گونه‌ای توسعه یافت که محصولات متنوعی از کامپیوترهای دسکتاپ تا مجموعه‌های کامپیوتری رقیب مین‌فریم‌ها را پوشش می‌دادند. مجموعه‌های کامپیوتری VAX به مشتریان سازمانی امکان می‌دادند تا اتوماسیون کامل را در بخش‌های متنوع خود اجرا کنند.اولسن پیش‌بینی می‌کرد که تیم فروش و بازاریابی، توانایی مدیریت موفقیت احتمالی محصولات VAX را ندارد. موفقیتی که قطعا با هجوم مشتریان سازمانی بی‌شمار همراه می‌شد. درنتیجه او شرکت دیجیتال را به سازمانی با بازاریابی متحد تبدیل کرد که خطوط محصولی متمرکز بر بازار داشت. در روند جدید تیم‌های مستقل دیگر امکان توسعه و فروش هر محصولی را نداشتند. درواقع خود شرکت بازارهای جدید را کشف می‌کرد و تیم‌های محصول هرکدام در حوزه‌های جدید متمرکز می‌شدند.
تا سال ۱۹۸۴ روند بازطراحی سازمانی شرکت دیجیتال به‌صورت کامل انجام شد. تغییرات ساختاری، مسئولیت سود و زیان محصولات را از دوش مدیران محصول برداشت و پس از پنج سال، دیگر اثری از سیستم مدیریت ماتریسی باقی نمانده بود. سیستمی که ۱۰ سال در شرکت دیجیتال اجرا شده بود و به‌نوعی نماد موفقیت آن‌ها محسوب می‌شد. درنتیجه‌ی همین تغییرات، حدود ۵۰ مدیر شرکت استعفا دادند تا شرکت‌های مستقل خود را تأسیس کنند یا به شرکت‌های دیگر ملحق شوند.

زمان‌بندی تغییرات ساختاری شرکت دیجیتال در بهترین دوره‌ی ممکن طراحی شده بود. سال‌های ابتدایی دهه‌ی ۱۹۸۰ دوران ظهور انواع تولیدکننده‌های کامپیوتری با محصولات بسیار متنوع بود که همه‌ی آن‌ها چالش ارتباط با یکدیگر را داشتند. در طول ۱۸ ماه بعد، مینی‌کامپیوترهای VAX هم به مجموعه‌ی بسیار متنوع دنیای کامپیوتر وارد شدند. این کامپیوترها نه‌تنها قابلیت ارتباط شبکه‌ای با یکدیگر را داشتند، بلکه با محصولات تولیدکننده‌های دیگر هم ارتباط شبکه‌ای برقرار می‌کردند. درنتیجه‌ی عرضه‌ی همین محصولات خاص، فروش شرکت دیجیتال نسبت به IBM دو میلیارد دلار بیشتر شد.
سود شرکت دیجیتال در سال ۱۹۸۶ رشد ۳۸ درصدی را تجربه کرد. چنین رشدی در بازاری ثبت شد که روند کاهشی داشت. رشد آن‌ها چنان شدتی گرفت که در سال ۱۹۸۷ به‌نوعی فرمانروایی IBM در بازار کامپیوتر را تهدید می‌کرد. البته روند صعودی DEC در آن سال‌ها عمر زیادی نداشت. تا پایان دهه‌ی ۱۹۸۰ کارشناسان به این نتیجه رسیدند که ساخت ماشین‌های کاملا مهندسی با قیمت پایین توسط شرکت دیجیتال به‌خاطر چالش‌هایی همچون زمان‌بندی تولید و ساختار مدیریتی، مورد تهدید قرار می‌گیرد.
پیش‌بینی کارشناسان، بسیار سریع خود را در ساختارهای مدیریتی DEC نشان داد. کاهش فروش و درآمد با شروع دهه‌ی ۱۹۹۰ به شرکت دیجیتال ضربه زد و آن‌ها در سال ۱۹۹۱ ضرر مالی ۶۱۷ میلیون دلاری را تجربه کردند. درنتیجه شرکت مجبور شد تا استراتژی همیشگی خود مبنی بر عدم اخراج کارمندان را کنار بگذارد و در سال مالی ۱۹۹۱، حدود ۶ هزار نیرو را تعدیل کند.
تحلیل‌گران وال استریت در دهه‌ی پایانی قرن بیستم پایان عمر کامپیوترهای مین‌فریم را پیش‌بینی می‌کردند. با این وجود شرکت دیجیتال اصرار زیادی بر توسعه‌ی عضوی از خانواده‌ی VAX در دسته‌ی مین‌فریم داشت و برنامه‌ای یک میلیارد دلاری برای تحقیق و توسعه‌ی محصول جدید اختصاص داد. نتیجه‌ی فرایندهای تحقیق و توسعه به ساخت تعدادی محصول از جمله پرچم‌دار آن‌ها یعنی VAX 9000 انجامید که قدرتمندترین ماشین‌های تاریخ شرکت محسوب می‌شدند.

کامپیوتر مین‌فریم VAX 9000 به‌خاطر اصلاحات متعدد نهایی دو سال دیرتر از برنامه‌ی زمان‌بندی به بازار معرفی شد. به‌علاوه فروش در سال اول عرضه هم کمتر از مقدار یک میلیارد دلار پیش‌بینی شرکت بود. فروش نه‌چندان مناسب کامپیوترهای مین‌فریم، تنها مشکل شرکت دیجیتال در دهه‌ی ۱۹۹۰ نبود. آن‌ها بدون توجه به شکستی که در دهه‌ی ۱۹۸۰ در بازار کامپیوترهای شخصی متحمل شدند، مجددا چند نمونه از این محصولات را معرفی کردند که با وجود استفاده از پردازنده‌های حرفه‌ای Intel 486 باز هم به اهداف فروش دست نیافت.

تغییرات زیرساختی و ارائه‌ی سرویس

در آوریل سال ۱۹۹۱ شرکت‌های بزرگ کامپیوتری همچون دیجیتال، کامپک، مایکروسافت  و ۱۸ شرکت دیگر تصمیم به تدوین استانداردی جامع گرفتند که به‌نام Advance Computing Environment یا ACE شناخته شد. همکاری شرکت‌ها منجر به تدوین استانداردی شد تا محصولات متنوع بازار، توانایی ارتباط با یکدیگر از طریق یک نرم‌افزار مشخص را داشته باشند. البته تلاش‌ها برای انتخاب سیستم‌عامل  یکسان در آن استاندارد موفقیت‌آمیز نبود.
تلاش‌های متمرکز بر اتحاد در صنعت کامپیوتر در ابتدای دهه‌ی ۱۹۹۰، تأثیراتی بر رویکرد عملیاتی شرکت دیجیتال هم داشت. تا سال ۱۹۹۲ سه سیستم‌عامل برای استفاده در استاندارد ACE معرفی شدند و تنها ساده‌ترین نرم‌افزارها توانایی اجرا روی همه‌ی کامپیوترهای حاضر در استاندارد را داشتند. به‌هرحال طراحی‌های IBM در بازار کامپیوترهای شخصی تغییر زیادی نکرد و هنوز به‌نوعی استاندارد صنعت محسوب می‌شد. با این حال همکاری‌های شرکت دیجیتال با دیگر بازیگران همچون مایکروسافت و اولیوتی از ایتالیا نشان از دورانی به سمت استانداردسازی بیشتر صنعت کامپیوتر و همکاری میان شرکت‌ها داشت.
بازار کامپیوترهای ورک‌استیشن برای سال‌ها جزو نقاط تمرکز فعالیت شرکت دیجیتال محسوب نمی‌شد. آن‌ها در میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۹۰ تصمیم به ورود به این بازار هم گرفتند و با تراشه‌ای اختصاصی به‌نام Alpha مبتنی بر فناوری RISC سعی در ورود جدی به بازار داشتند. فناوری مذکور قبلا منجر به پیشرفت بسیار سریع سان میکروسیستمز در بازار ورک‌استیشن شده بود. DEC تصمیم داشت تا ورک‌استیشن‌های جدید را در سال ۱۹۹۳ به بازار عرضه کند. در همین دوران تصمیم به فروش خدمات و مشاوره در شرکت تصویب شد تا به‌نوعی پوششی بر کاهش فروش کامپیوترها باشد.

در سال‌هایی که DEC برای قدرت‌نمایی در بازار ورک‌استیشن تلاش می‌کرد، بازار کامپیوترهای شخصی به صحنه‌ی رقابت بزرگی تبدیل شده بود. قیمت قطعات سخت‌‌افزاری نیز با شدت بالایی کاهش می‌یافت و شرکت‌ها در تأمین هزینه‌های تحقیق و توسعه با هدف معرفی محصولات جدید، چالش‌های زیادی داشتند. در آن سال‌ها صنعت نرم‌افزار به‌عنوان صنعتی با سود زیاد شناخته می‌شد که البته شرکت دیجیتال هیچ‌گاه قدرت بالایی در آن نداشت.
در دوران تغییرات شدیدی و سریع دنیای کامپیوتر، شرکت‌های بزرگ و قدیمی مانند IBM و Digital شرایط سختی را سپری می‌کردند. آن‌ها سازمان‌های سنتی با بروکراسی ریشه‌‌ای بودند و در مقابل، شرکت‌های کوچک و پویا به صنعت وارد می‌شدند که توانایی تطبیق سریع با تغییرات را داشتند. درواقع درگیری‌های داخل سازمانی کمتری برای ایجاد تغییر در روند فعالیت برای شرکت‌های پویا ایجاد می‌شد و آن‌ها نیازهای مشتری‌ها را سریع‌تر درک می‌کردند.
اولسن با توجه به تغییرات بازار و درکی که از افزایش رقابت از سمت شرکت‌های کوچک پیدا کرده بود، باز هم تصمیم به تغییر ساختارهای شرکت خود گرفت. او در خلال سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱ سه بار ساختار شرکت را تغییر داد. نتیجه‌ی تلاش‌های او، به هم ریختگی در تمام سطوح سازمان بود و بسیاری از کارشناسان بازار، شخص اولسن را مقصر اشکالات شرکت دیجیتال می‌دانستند.
چالش‌های مدیریتی و تغییرات بی‌نتیجه در ساختار شرکت دیجیتال باعث شد تا بسیاری از مدیران ازجمله مدیر امور مالی و مدیر عملیات اروپا  از شرکت استعفا دهند. وضعیت به هم ریخته‌ی مدیریت در نتایج مالی هم خود را نشان داد و DEC در آوریل ۱۹۹۲ آمار فاجعه‌باری با ۲۹۴ میلیون دلار خسارت فصلی را ثبت کرد. منتقدان اعتقاد داشتند که تنها با برنامه‌های ویژه‌ی کاهش هزینه می‌توان چنین روندی را جبران کرد. به‌هرحال در آن دوران فشارهای زیادی بر اولسن و تیم مدیریت DEC وارد می‌شد تا اینکه او درنهایت در اکتبر سال ۱۹۹۲ استعفای خود از سمت ریاست هیئت مدیره‌ی DEC را به‌صورت رسمی اعلام کرد. رابرت بی پالمر معاون ارشد تولید بین‌المللی، حمل‌ونقل و مهندسی قطعات، جایگزین اولسن شد. شایان ذکر است پالمر به‌عنوان اولین مدیرعامل DEC شناخته می‌شود، چون تا آن زمان چنین موقعیتی در شرکت دیجیتال وجود نداشت.

پس از بازنشستگی اولسن از مدیریت شرکت دیجیتال، پروژه‌ای به‌نام Video on Demand در شرکت شروع شد. پالمر پس از اولسن تلاش می‌کرد تا ابعاد شرکت را هرچه بیشتر کاهش دهد. درنتیجه جذب سرمایه برای پروژه‌های جدید آن‌چنان آسان نبود. ازطرفی خدمات سروری Interactive Viceo Information در شرکت DEC اعتبار خوبی را کسب کرده بود و با استفده از تجهیزات قوی VAX و سپس آلفا، آینده‌ی روشنی در پیش داشت.
خدمات مناسب DEC در حوزه‌ی پشتیبانی سروری از سرویس‌های ویدئوی آنلاین، قراردادهای مناسبی را در سال‌های ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۵ برای آن‌ها به‌همراه داشت. سیستم آن‌ها ظرفیت حجم بالایی از خدمات ویدئویی را داشت و همچنین محتوا از جنس دیگر را نیز پوشش می‌داد. زیرساخت DEC در آن حوزه به‌قدری معتبر و قدرتمند بود که در تدوین استاندارد بین‌المللی MPEG2 به کار گرفته شد.

سال‌های پایانی فعالیت

DEC در دوران اوج خود در سال‌های پایانی دهه‌ی ۱۹۸۰ به رکورد فروش ۱۴ میلیارد دلار رسیده بود و در جمع‌سودده‌ترین شرکت‌های آمریکایی قرار می‌گرفت. آن‌ها تیم‌های مهندسی بسیار قوی داشتند و اکثر کارشناسان رشدی تضمین‌شده را در دوران کامپیوترهای شخصی برای آن‌ها پیش‌بینی می‌کردند؛ اما همان‌ها مقاومت اولسن در برابر تغییر را موجب شکست شرکت دیجیتال در دوران طلایی PC می‌دانند. اولسن اعتقاد داشت بازار کامپیوترهای شخصی به‌سرعت شکست خواهد خورد و آن‌ها را بیشتر اسباب‌بازی‌هایی برای بازی‌های کامپیوتری می‌دانست.
پالمر در ژوئن ۱۹۹۳ به‌همراه تعدادی از مدیران زیرمجموعه‌ی خود برنامه‌ی بازطراحی ساختار مدیریت را پیشنهاد داد که پس از قبول از سمت هیئت مدیره، اولین فصل سودده را پس از چند سال برای DEC به‌همراه داشت. البته در آوریل ۱۹۹۴ بار دیگر فصلی ضررده سپری شد که سه تا چهار برابر پیش‌بینی کارشناسان وال استریت بود. به‌علاوه ارزش سهام شرکت نیز سقوط شدیدی را تجربه کرد و فروش محصولات سودده آن‌ها یعنی سری VAX، وضعیت مناسبی نداشت.
شرکت دیجیتال در سال‌های فعالیت به حوزه‌های متنوعی از دنیای فناوری وارد شده بود. زمانی‌که پالمر به سمت مدیریت رسید، وظیفه‌ای مهم برای کوچک کردن ابعاد شرکت داشت و مجبور به واگذاری بخش‌های متنوع شد. از میان محصولات و زیرمجموعه‌هایی که در سال‌های پایانی فعالیت از DEC جدا شدند می‌توان به کسب‌وکار دیتابیس، سیستم‌عامل، فناوری‌های DLT، چاپگر، کسب‌وکار شبکه و محصولاتی همچون DECtalk و ObjectBroker اشاره کرد. تا آن زمان زیرمجموعه‌های متعددی نیز در کشورهای گوناگون تحت مدیریت DEC فعالیت می‌کردند.
از اقدامات مهم DEC در سال‌های پایانی و دوران اوج‌گیری اینترنت می‌توان به موتور جست‌وجوی AltaVista اشاره کرد. موتور جست‌وجوی مذکور در آن سال‌ها با استقبال مناسبی روبه‌رو شد، اما در نهایت در سال ۲۰۰۳ یاهو آن را خرید.
شرکت دیجیتال پس از تمام تلاش‌هایی که برای بازگشت به روند عادی انجام داد، به شرکتی کوچک تبدیل شده بود و در سال‌های پایانی قرن بیستم کمتر کارشناسی آینده‌ی مناسبی را برای آن‌ها پیش‌بینی می‌کرد. درنهایت در تاریخ ۲۶ ژوئیه سال ۱۹۹۸، شرکت Compaq فعال در حوزه‌ی تولید کامپیوترهای شخصی، DEC را در بزرگ‌ترین قرارداد خرید تاریخ کامپیوتر خریداری کرد. 
DEC در زمانی‌که توسط کامپک خریداری شد، ۵۳،۵۰۰ نفر کارمند داشت که نسبت به دوران اوج دهه‌ی ۱۹۸۰ یعنی ۱۳۰،۰۰۰ نفر، کاهش قابل توجهی محسوب می‌شد. کامپک خرید DEC را به‌عنوان پله‌ای برای ورود به بازار تجاری انجام داده بود تا هرچه بیشتر با IBM رقابت کند. تا سال ۲۰۰۱، بخش سرویس‌دهی ۲۰ درصد از درآمد کامپک را شکل می‌دادند و سهم عمده‌ی آن به‌خاطر کارمندانی بود که از DEC به شرکت جدید آمدند. بخش تولید کامپیوترهای شخصی DEC پس از ادغام تعطیل شده بود و بخش تولید پردازنده‌های آلفا هم برای جلوگیری از رقابت با یکی از مهم‌ترین تأمین‌کننده‌های قطعات یعنی اینتل، به آن شرکت فروخته شد.

کامپک هم پس از خرید DEC نتوانست در بازار پررقابت فناوری دوام بیاورد. آن‌ها هم خسارت‌های مالی متعددی را متحمل شدند و در نهایت در سال ۲۰۰۲، غول دیگر دنیای کامپیوتر یعنی Hewlett-Packard شرکت کامپک را خریداری کرد. HP پس از خرید کامپک و زیرمجموعه‌ی آن DEC، بسیاری از محصولات قدیمی DEC را تحت لوگو و برند خود در بازار عرضه می‌کند. به‌عنوان نمونه‌ای از آن محصولات می‌توان به StageWorks از شرکت دیجیتال اشاره کرد.
لوگوی شرکت دیجیتال تا مدتی پس از پایان فعالیت به حیات خود ادامه داد. لوگوی مشهور تا مدتی به‌عنوات لوگوی شرکت خدمات IT هندی Digital GlobalSoft استفاده می‌شد که بعدا به HP GlobalSoft تغییر نام داد و لوگوی Digital از آن زمان دیگر به‌صورت کامل از بین رفت.



09177755652